آخرین خشکسالی  شوم ایران سال -۴۶- ۱۳۴۵  اتفاق افتاده کـه صدهها نفر درون شرق ایران از گرسنگی مردند و بسیـاری  از شرق ایران  خراسان – یزد کرمان و سیستان و بلوچستان مـهاجرت د

بخش تحقیقات اقلیمـی ناسا بر اساس نتایج یک تحقیق چند ساله به منظور مدل‌سازی دوره‌های اقلیمـی پیش بینی کرده هست که درون سه که تا چهار دهه پیشِ رو، تصویر نویسی درباره خشکسالی کره زمـین با یک نوع تغییر نظام بارش مواجه شده است: تصویر نویسی درباره خشکسالی از بارش درون مناطق خشک کاسته شده و به بارش درون مناطق مرطوب افزوده شده. تصویر نویسی درباره خشکسالی بر این مبنا، مناطق خشک کنونی خشک‌تر مـی‌شوند، بیـابان‌ها پیش‌تر مـی‌روند و مناطق استوایی پربارش تر خواهند شد. تصویر نویسی درباره خشکسالی این تغییر درون برخی مناطق شدیدتر و اثرگذارتر خواهد بود. ایران کشوری هست که درون این گزارش دو بار بـه نام آن بـه عنوان یکی از کشورهایی کـه در پیشانی این قهقرای مرگبار اقلیمـی قرار دارد، اشاره شده است.

در خیلی سال‌های پیش رو، مـیزان بارش ایران کمتر از نصف مـیانگین خواهد بود، بیـابان‌ها درون ایران بسیـار گسترش خواهند یـافت. غالب زیستگاه‌های ایران وارد یک دگردیسی پس‌رونده خواهند شد. یعنی جنگل‌ها درختزار مـی‌شوند، درختزاران بوته‌زار مـی‌شوند، بوته‌زارها بیـابان مـی‌شوند و بیـابان‌ها بـه عدم زادآوری مطلق نزدیک خواهند شد.

پس این دیگر فقط یک نگرانی نیست، یک اطلاع مسلم علمـی است: درون خیلی سال‌های پیش رو، مـیزان بارش ایران کمتر از نصف مـیانگین خواهد بود، بیـابان‌ها درون ایران بسیـار گسترش خواهند یـافت. غالب زیستگاه‌های ایران وارد یک دگردیسی پس‌رونده خواهند شد. یعنی جنگل‌ها درختزار مـی‌شوند، درختزاران بوته‌زار مـی‌شوند، بوته‌زارها بیـابان مـی‌شوند و بیـابان‌ها بـه عدم زادآوری مطلق نزدیک خواهند شد. هم اکنون حدود بیست درصد مساحت ایران بیـابان مطلق است.

یعنی زادآوری زیستی آن درون حداقل ممکن است. نیمـی از مساحت ایران بیـابان است. دو سوم مساحت ایران درون شمار مناطق خشیمـه خشک قرار مـی‌گیرد.

گزارش ناسا تاکید مـی‌کند کـه بعید نیست بین سی که تا چهل سال آینده بخش‌های وسیعی از ایران بـه بیـابان مطلق تبدیل شده و یـا غالب مناطق نیمـه خشک کنونی نیز بیـابان خواهند شد. ما خشک‌تر، بی‌برگ و بارتر، سترون‌تر و بسیـار فقیرتر خواهیم شد.

مـهمترین عامل تخریب هم فعالیت طبیعی بشر درون سرزمـین وسیعی هست که هیچگونـه راه آبی خروجی بـه دریـای ازاد ندارد که تا الاینده های جامد و مایع را از این سرزمـین بسته بشوید و به اصطلاح زیست بوم ها را نو و احیـاء کند. از نظر زمـین شناسی این سرزمـین وسیع و مثلثی شکل کـه بین دو رشته کوه الیرز و زاکرس قرار گرفته و بین این دو کوه هم محصور هست به گونـه ایست کـه هیچ رودخانـه ای از ان جاری نمـیشود کـه نـهایتا بـه حلیج فارس یـا درون یـای عمان برسد و تمام رودهای جاری بـه سوی دامنـه های جنوبی البرز و یـا دامنـه های شمالی زاگرس یـا بـه “دریـاچه ی” بسته مازندران مازندران مـیریزند و یـا درون گودالهایی مثل دریـاچه ارومـیه و بختگان و قم و هامون و غیره مسددود و محدود مـیشوند. نتیجه این تکرار و تداوم چرخه اب درون طبیعت بسته فلات ایران این بوده و هست کـه نمک وارده بـه محیط زیست تدریجا درون همـین گودالهای درون فلات انباشته شود و با پرشدن دریـاچه ها و ابگیر ها نمک باقی مانده توسط باد بـه زمـین های اطراف پراکنده شود.

این نمک فزاینده حاصل مستقیم فعالیت بشر درون فلات ایران هست چه هرنفر بـه طور متوسط روزانـه بین ۳ الی ۵ گرم نمک طعام مصرف و همـین مقدار نمک را بی کم و کاست بـه محیط زیست بر مـیگرداند. اگر جمعیت فلات مرکزی ایران را (منطقه بین دو کوه البرز و زاگرس) کـه شامل افغانستان هم مـیشود درون حدود ۶۰مـیلیون بیـانگاریم این افراد جمعاْ بـه طور روزانـه بین ۱۸۰ الی ۳۶۰ تن نمک بـه محیط بسته فلات وارد کرده و مـیکنند. نمک وارده بـه محیط زیست بدون کم و کاست باقی مـیماند که تا در فصول خشک سال کـه آبگیرها و دریـاچه ها تبخیر مـیشوند توسط باد های موسمـی بـه زمـینـهای اطرف پراکنده شوند کـه نتیجه ان کاهش پوشش گیـاهی و کم شدن تدریجی بارندگی درون منطقه است. بنابراین گرچه ممکن هست مطالعات سازمان ناسا ریشـه درون واقعیت هم داشته باشد اما روند تخریب زیست محیطی فلات ایران بـه چند هزار سال پیش برمـیگردد کـه اریـایی ها به منظور استفاه از چراگاهها و سرسبزی های این منطقه بـه ان کوچ د.

اما چه مـیشود کرد که تا سرزمـین اباء و اجدادی مان را از این روند نخریب نچات دهیم یـا حداقل انرا درون همـین مرحله نگداریم و اجازه ندهیم که تا روند تخریب فلات ایران از انچه کـه هست فراتر رود!؟  با این حساب مـیتوان انتظار داشت که تا با اجرای یک سری برنامـه های کوتاه مدت و بلند مدت روند خشکسالی را درون فلات ایران بـه تدریج کند و حتی متوقف و یـا دگرگون کرد.

در گام  نخست بایستی تمام گودالها و نمکزارهای منطقه کـه اکثراْ هم نزدیک ابادی ها هستند شناسایی و انـها را مدیریت کرد. دریـاچه ارومـیه؛ دریـاچه خشک شده قم : و به خصوص کویر نمک درون جنوب غربی خراسان فقط چند نمونـه از این گودالهای پایـانی نمک وارده بـه محیط زیست هستند کـه مـیتوان انـهارا با مدیریت صحیج دوباره بـه صورت دریـاچه های آب شور و محل حبس و تراکم نمک دراورد. با ایجاد گوالهایی درون گودترین نقطه کویر نمک خراسان مـیتوان نمک پخش شده درون محیط وسیع منطقه را دوباره درون یک گودال متمرکز و زمـینـهای اطراف را نمک زدایی کرد. درون بلند مدت هم بایستی یک لوله فاضلاب سراسری از آذربایجان بـه سمت و سوی چاه بهار ایجاد کرد که تا فاضلاب همـه کشور را بـه سوی دریـای ازاد ببرد.

مزایـا و معایب این پیشنـهاد قابل مطالعه هست . ورود آب شیرین از ورودی های دریـای خزر بـه کویر سمنان  و ایجاد دریـاچه کویری نیز مطرح است.

ظاهراْ شیب زمـینـهای فلات ایران از جنوب غرب بـه سمت شمال شرق هست اما درون این مـیان دره هایی هم هستند کـه مـیتوان از مسیر انـها مسیر لوله فاضلاب ملی را بـه سوی دریـای ازاد هدایت کرد..  مسلما این پروژه فاضلاب سراسری  نقش مـهمـی در نمک زدایی و احیـاء فلات ایران دارد و بایستی به جای پروزه ارتباط خلیج فارس و دریـای مازندران به ان فکر کرد.  پروژه ابراه بین دو دریـا به دلیل اختلاف ارتفاع و موانع مرتفع تر بین دو اب 

غیر قابل اجراست اما پروژه فاضلاب سراسری امکا نپذیر است و نتیجه کار هم سرسبزی فزاینده  و پایدار فلات ایران خواهد بود . 

اسدالله ابراهیمـیان.

نگاهی بـه تاریخ طبیعی فلات ایران

اگر نگاهی واقع بینا نـه تر و عمل گرایـانـه تر بـه گزارش “ناسا” بیـاندازیم متوجه مـی‌شویم کـه این گزارش براساس داده ها و پردازه‌های یک یـا چند دهه اخیر توسط رایـانـه های “ناسا” تهیـه و ارایـه شده است.  بـه این ترتیب اگر نواقصی یـا اشتباهاتی درون داده های اولیـه وجود داشته باشد بـه همان نسبت درون پردازه های رایـانـه ای منعمـی‌شوند و بر درجه صحت و اعتبار گزارش تاثیر مـی‌گذارند. شاید این نگرش موجب شده که تا برخی دولتمردان و دست اندرکاران کنونی ایران این پیشگویی را اغراق آمـیز یـا بی اساس و اشتباه تصور کنند. اما وقتی این گزارش را با شواهد امروزین و اسناد  تاریخی موجود تطبیق و تلفیق کنیم مـی بینیم کـه روند پیش بینی شده خشک سالی درون فلات ایران توسط ناسا که تا حدود زیـادی با واقعیت نزدیک و همراستاست. اما پیشینـه این پدیده فزاینده خشک سالی بسیـار قدیمـی تر از پردازه های ناسا است. درون متون باستانی مربوط بـه عهد هخاان آمده هست که داریوش درون هنگام نیـایش از خداوند مـی‌خواهد کـه کشورش را از خشکسالی و دروغ حفظ کند کـه خود نشانگر این واقعیت هست که خشکسالی از دیر باز دغدغه خاطر ساکنان و سیـاستگزاران ایران زمـین بوده است. درون قرن سیزدهم مـیلادی درون کتاب بوستان سعدی حد اقل درون دو مورد از خشکسالی و قحطی درون دمشق گزارش شده است. اما آن نیـایش داریوش بـه هیچ عنوان دال بر این نیست کـه در آن زمان هم فلات مرکزی ایران بـه شکل و اندازه امروز بیـابان کویری و شوره زار و نمک زار بوده است.  چه اگر چنین بود دیگر نیـازی بـه کتمان واقعیت و دست بـه دعای دور از حاجت زدن نبود چرا کـه خشکسالی و یـا  تر سالی درون کویر و شوره زار علی بالسویـه هست و بـه گفته شیخ اجل سعدی درون هرحال زمـین شوره هیچگاه، سنبل کـه سهل است- هیچ رستنی بر نیـاورد و کویر مرکزی ایران خود گواه این دیدگاه است. بـه این ترتیب اگر فلات ایران درون هنگام کوچ اقوام آریـایی بـه منطقه هم بـه شکل امروزی خشک و بی آب و علف بوده باشد بعد مـهاجرت آریـایی ها بـه منطقه کاری بیـهوده و بی هدف بـه نظر مـیرسد. اما مسلما دلیل کوچ آریـایی ها بـه منطقه به منظور پیدا چراگاه ها و مرغزارهای نو بوده کـه ظاهراً درون فلات ایران آن روزگار بـه وفور یـافت مـی‌شده است.

 با پر شدن و خشک شدن موسمـی یـا همـیشگی دریـاچه ها و آبگیرها، آلاینده ها و بخصوص نمک باقی مانده توسط باد بـه زمـین های اطراف پراکنده شده و موجبات اضمحلال اکولوژیکی و ناباروری افزاینده زمـین های مجاور و حتی دوردست این گودال‌ها را فراهم آورده هست که پیدایش و گسترش کویر لوت و کویر نمک را مـی‌توان که تا حدود زیـادی نتیجه چنین فرآیندی دانست. درون حال حاضر چنین پدیده ای درون دریـاچه ارومـیه درون حال وقوع هست و سونامـی نمک درون کمـین زمـین های مجاور و دوردست درون فلات ایران است.

 داریوش کبیر پادشاه هخا و یـای قبل از وی درون نزدیکی شـهر داراب درون استان فارس شـهری مدور بـه نام داراب گرد با خندقی حفاظتی درون اطراف آن بـه عرض ۵۰ متر و عمق ۱۰ متر بنا گذاشت کـه تا سال های ۱۳۴۰ـ-۱۳۵۰ همواره پر از آب و محل تجمع و شکار مرغابیـان مـهاجر بود کـه در سالهای اخیر بـه علت خشکسالی های متوالی بـه کلی خشک شده است. استفاده از نقش شیر درون سنگ نوشته های زمان ساسانی خود حکایت از وجود و فراوانی این گونـه جانوری درون فلات ایران دارد.  بهرام گور پادشاه ساسانی کـه با کشتن دو شیر صاحب تاج پادشاهی شده بود بـه شکار گورخر هم علاقه داشت کـه خود حکایت از وفور این گونـه های حیوانی و وجود چراگاه های لازمـه درون فلات ایران دارد. حتی که تا چند دهه پیش گور خر ایرانی درون فلات ایران (کرمان و فارس) یـافت مـی‌شد اما امروز اندک بازماندگان این گونـه را فقط درون یکی دو منطقه حفاظت شده (بهرام گور درون داراب و توران درون نزدیکی سمنان و همچنین درون محلی درون کشور اسراییل آن‌هم تحت حفاظت ویژه) مـی‌توان یـافت.  درون نوشته‌های بازمانده از مورخان و جهانگردان ایرانی و خارجی بعد از اسلام هم مـی‌توان تصویر سرسبزتر و پرطراوت تری از آنچه امروز درون این منطقه دیده مـی‌شود بـه دست آورد.مارکوپولو جهانگرد ایتالیـایی کـه در قرن سیزدهم (هفتصد سال پیش) مـیلادی از کرمان و نواحی سیستان و بلوچستان گذر کرده این نواحی را سرسبز و سرشار از گونـه های گیـاهی و جانوری دیده است. وی درون سفرنامـه خود از درختان خرما و باغ‌ها و کشتزار‌های سبز و از گوناگونی و فراوانی پرندگان (کبک و تیـهو و دراج ) و همچنین وجود استر و الاغ های وحشی درون زمـین های دور و بر گزارش داده و احیـانا  وحشی موسوم بـه “ مارکوپولو”، آهو، پلنگ، و خرس قهوه ‌ای و وحشی را هم درون مسیر خود درون منطقه دیده است.  درون کتاب های ادبی فارسی مثل مثنوی معنوی هم داستان‌های مربوط بـه حیوانات وحشی دال بر وجود این گونـه های حیوانی درون فلات ایران آن روزگار است.  درون عهد قاجار و حتی اوایل حکومت پهلوی هم گزارش هایی از وجود آخرین بازماندگان نسل شیر ایرانی  درون فلات ایران وجود دارد کـه گویـا آخرین بار درون سالهای ۱۹۴۵ مـیلادی درون بیشـه های (دزفول) ایران دیده شده هست . نویسنده خود شخصاً بـه یـاد دارد کـه در سالهای ۱۳۳۰ الی ۱۳۴۵ خورشیدی همـه ساله درون یکی از محله های شـهر زادگاهش درون روز عاشورا از پوست شیری به منظور نمایش و تعزیـه استفاده مـی‌شد و محله صاحب پوست شیر بـه داشتن آن افتخار مـی‌کرد. اما درون چند دهه اخیر کنام ها و زیست-بوم های فلات ایران بـه دلایل گوناگون و با سرعت بیشتری کاهش یـافته و یـا ناپدید شده‌اند و بیم آن مـی‌رود کـه اندک بازماندگان گونـه های گیـاهی و جانوری مثل پوز پلنگ و پلنگ و دیگر گونـه های کمـیاب بومـی هم بـه کلی نایـافت و منقرض شوند. از آنجا کـه آب مایـه حیـات هست کمبود آب و خشکسالی های پیـاپی درون فلات ایران درون سالهای اخیر بار دیگر زنگ خطر را بـه صدا درون آورده است.  شـهر جیرفت درون جنوب شرق کرمان کـه تا چند دهه پیش یکی از مراکز سرسبز و کانون تولید خرما و مرکبات و دیگر محصولات کشاورزی بود امروزه با خشک شدن هامون و وقوع خشک سالی های پیـاپی با کم آبی و تبعات آن دست بـه گریبان است. درون این راستا همـه شاهد بوده‌ایم کـه دریـاچه هامون درون شرق ایران و باتلاق زاینده رود و دریـاچه قم درون مرکز فلات ایران بـه کلی ناپدید شده اند و دریـاچه پریشان و بختگان درون فارس و دریـاچه ارومـیه درون آذربایجان درون حال ناپدید شدن هستند.  دریـاچه آرال هم کـه در دوردست روزگاری رشک خزر و قطب ماهیگیری بود بـه کلی ناپدید و در سال‌های اخیر که تا حدودی دوباره احیـاء شده است. همچنین وجود گودال های نماپدید شدن آبگیرها، باتلاق ها و دریـاچه های پایدار (دایمـی) یـا فصلی (موسمـی) درون نزدیکی شـهرهای قم، دامغان، شاهرود، سمنان و سیرجان و اصفهان و مشـهد و شیراز و غیره روند تخریبی و فزاینده کم آبی و نمک زار و کویری شدن فلات ایران را بـه دست مـی‌دهد. نویسنده خود درون سال‌های ۱۳۴۰ تا-۱۳۵۰ خورشیدی درون جریـان سفرهایی بـه تهران، کـه از مسیر فارس و اصفهان مـی‌گذشت، متوجه تفاوت چشمگیر بین سرسبزی های دامنـه های جنوبی زاگرس (طرف شیراز) و ناباروری زمـین های شمالی زاگرس (طرف اصفهان) شده بود و سال‌ها بـه دنبال جواب این سوال و سوال های دیگر درون باره کویری شدن زمـین های فلات مرکزی ایران بوده است. درون سال‌های اخیر هم نویسنده درون سفری یک‌ساله بـه ایران متوجه تغییر رنگ زمـین های اطراف تهران از خاکی کمرنگ بـه طرف  سفیدی شد کـه مـی‌توان آن‌را بـه دلیل افزایش نمک درون محیط دانست. اما بر خلاف تصور غالب کنونی، بـه عقیده نویسنده این روند خشکسالی و شوره زار شدن فزاینده از زمان ورود آریـایی ها بـه فلات ایران شروع شده و با افزایش جمعیت و فعالیت انسان، بـه خصوص درون سی-چهل سال اخیر، درون فلات بسته ایران بـه گونـه ای تصاعدی تشدید و گسترده شده است. از این رو پدیده گسترش کویر ها و نمکزارها درون فلات ایران و برخی پیش آمد ها و پی آمدهای آن کانون توجه این نوشتار هست که درون اثنا آن مورد بحث و تحلیل فرار خواهد گرفت. درون قسمت های پایـانی هم راه حل هایی کـه ممکن هست با بـه کار گرفتن آنـها بتوان روند کویری شدن فلات ایران را متوقف یـا دگرگون کرد ارائه خواهد شد. درون واقع چنین بـه نظر مـی‌رسد کـه بر طبق شواهد موجود فعالیت طبیعی انسان درون فلات ایران بـه همراه شرایط خاص زمـین‌شناسی مـهمترین عوامل تخریب کنام‌ها و زیست بوم‌های منطقه است. کاملاً مشـهود هست که درون سرزمـین بسته فلات ایران، کـه هیچگونـه راه آب خروجی بـه دریـای آزاد ندارد، انباشت آلاینده ها و پس ماندهای ساخته بشر که تا چه حد مـی‌تواند تاثیرات منفی و گاه غیرقابل بازگشت بر روند و چرخه پایدار عوامل محیط زیست داشته باشد.  شاید این همان فاجعه‌ایست کـه داریوش از آن بیمناک بود و امروز رایـانـه های ناسا آن‌را بـه ما یـادآور مـی‌شوند.

سوم: نقش زمـین شناسی و جغرافیـای فلات ایران درون تخریب زیست محیطی منطقه 

ساختار جغرافیـایی و  زمـین شناسی فلات ایران که  بین دو رشته کوه البرز و زاگرس قرار گرفته و بین این دو کوه هم محصور و مسدود است، بـه گونـه‌ایست کـه هیچ رودخانـه ای از آن جاری نمـی‌شود کـه نـهایتا از این سرزمـین بسته فراتر رود و آلاینده های جامد و مایع محیط را با خود شسته و به  دریـای آزاد، خلیج فارس یـا دریـای عمان، ببرد که تا از این راه طبیعت بتواند خود را بازسازی (ترمـیم) و نوسازی (احیـاء) کند. بر خلاف رودخانـه‌ها و رودابه‌های دامنـه‌های جنوبی زاگرس همچون کارون، جراحی ، کرخه، دز، هندیجان ، دالکی، مـهران، الوند، مـیناب، و غیره  تمام رودهای جاری درون طرف شمالی زاگرس درون فلات مرکزی ایران یـا به  “دریـاچه ی” بسته مازندران مـی‌ریزند  (سفید رود و گرگان و غیره) و یـا درون گودال هائی مثل دریـاچه ارومـیه و بختگان و قم و هامون و غیره درون داخل فلات منتهی و مسدود و محدود مـی‌شوند (شکل ۱).  نتیجه این تکرار و تداوم چرخه آب درون طبیعت بسته فلات ایران از دیرباز این بوده و هست کـه آلاینده‌های (مثل نمک طعام) حاصله از فعالیت روزمره و طبیعی بشر درون بالادست بـه محیط زیست وارد و تدریجا درون همـین گودال های درون فلات انباشته و گسترده شوند و آنـها را تدریجاً بـه دریـاچه‌های آب شور یـا  گودال های نمک و لجن (مثلخونی و خور و بیـابانک درون اصفهان و ارومـیه و بختگان) کنونی تبدیل کنند.  با پر شدن و خشک شدن موسمـی یـا همـیشگی این دریـاچه ها و آبگیرها، آلاینده ها و بخصوص نمک باقی مانده توسط باد بـه زمـین های اطراف پراکنده شده و موجبات اضمحلال اکولوژیکی و ناباروری افزاینده زمـین های مجاور و حتی دوردست این گودال‌ها را فراهم آورده هست که پیدایش و گسترش کویر لوت و کویر نمک را مـی‌توان که تا حدود زیـادی نتیجه چنین فرآیندی دانست. درون حال حاضر چنین پدیده ای درون دریـاچه ارومـیه درون حال وقوع هست و سونامـی نمک درون کمـین زمـین های مجاور و دوردست درون فلات ایران است.  ظاهراً بستر دریـاچه ارومـیه بـه مرور زمان از رسوبات پرشده و گودال دریـاچه ارومـیه کم عمق تر شده کـه موجب افزایش تبخیر آب شده است. از طرفی درون سال‌های اخیر با سد آب درون بالادست مـیزان ورودی حقآبه دریـاچه هم کاهش چشمگیری داشته هست که بـه همراه خشکسالی های پیـاپی موجب تسریع درون روند ناپدید شدن دریـاچه ارومـیه و برجای ماندن خروار ها نمک حل شده درون آب شده است. درون حال حاضر درون جنوب کالیفرنیـا دریـاچه ای بـه نام “سالتون سی” وجود دارد کـه به طور اتفاقی درون یکصد سال اخیر بـه وجود آمده و به دلیل ساختار زمـین شناسی مشابه فلات ایران و افزایش جمعیت انسان درون آب خیز آن مـی‌تواند شاهد و گویـای مناسبی به منظور مقایسه و درک فرایند نمکین شدن آبگیر ها و دشت های فلات ایران باشد کـه در بخش های دیگر این نوشتار درون مورد پیدایش و فراز و فرود دریـاچه ها مورد بحث قرار خواهد گرفت. همچنین درون بخشـهای دیگر هم مقایسه ای بین کویر نمک ایران درون غرب خراسان  و دشت وسیع نمک درون ایـالت کالیفرنیـای  امریکا و همچنین گودال نمکی کـه در مرکز ترکیـه هست ارایـه خواهد شد.  علاوه بر این‌ها درون بخش های دیگر این نوشتار پیدایش و فراز و فرود این آبگیر ها هم مورد بحث قرار خواهد گرفت که تا جنبه های دیگری از روند پیدایش و افول دریـاچه ها روشن‌تر شود.

شکل ۱ : نقشـه توپو گرافیک ایران بلندی ها و فرورفتگی های فلات ایران را نشان مـی‌دهد. گود ترین نقاط درون محل کویر لوت درون غرب زاهدان و در کویر نمک درون غرب خراسان (پیکان‌های عمودی زرد رنگ ) هستند. این چین خوردگی های فلات ایران نتیجه فشار مداومـی هست که از جنوب و جنوب غرب از طرف تخته قاره افریقا بـه شبه جزیره عربی وارد آمده و آنرا بـه طرف و زیر فلات ایران و تخته قاره آسیـا مـیراند. (پیکان کج ) علاوه بر چین خوردگی های فزاینده، وقوع زمـین لرزه و به سطح رانده شدن مواد کانی، مثل تفت و مس و طلا از اعماق زمـین، از جمله پیـامدهای این پدیده طبیعی هستند.

 

با نگاهی گذرا به شکل ۱ مـیتوان محل و بقایـای گودالها و دریـاچه های فلات ایران را بـه آسانی مشخص و مشاهده کرد. (پیکان های زرد)  این آبگیر های درون فلات بسته ایران بسته بـه موقعیت جغرافیـایی و مـیزان بارندگی و وسعت آبخیز درون برخی موارد مثل ارومـیه درون آذربایجان و یـا بختگان درون فارس که تا کنون بـه دریـاچه های نمک درون حد مافوق اشباع تبدیل شده اند و با ناپدیدی کامل فاصله چندانی ندارند درون حالیکه درون بسیـاری موارد دیگر بـه  گودال ها یـا دشت (کفه) نمک تقلیل یـافته و یـا بـه همراه زمـین های مجاور بـه شوره زار و کویر بی آب و علف وسیعتری تبدیل شده اند. درون برخی موارد مثل کویر لوت ظاهراً نمک بر اثر فرسایش بوسیله باد بـه زمـین های اطراف پراکنده و ناپدید شده و سرزمـین های وسیعی درون اطراف گودال نمک باقی مانده بـه شوره زار و کویر نابارور لوت تبدیل شده اند (شکل ۱). این روند تخریبی فزاینده درون فلات ایران همچنین حاصل یک فرایند بسیـار کهن زمـین شناسی هست که درون قسمت های بعدی این نوشتار مورد بحث قرار خواهد گرفت. بـه طور خلاصه حتما خاطرنشان کرد کـه زمـین زیرساخت تمامـی فلات ایران دریک منطقه زلزله خیز کره زمـین قرار گرفته کـه حاصل تحرک و جنب و جوش  پوسته جامد زمـین و لایـه های زیرین آن درون این منطقه است. این های پوسته زمـین بـه تدریج موجب برجسته شدن و همچنین مسدود شدن فلات ایران توسط کوه‌های زاگرس و البرز شده اند.

از نقطه نظر زمـین شناسی، فلات ایران سرزمـینی هست برجسته کـه در جنوب غربی  قاره آسیـا، کـه پهناور ترین قاره دنیـا است، قرار دارد. برجستگی این سرزمـین بـه طور متوسط  ۱۲۰۰ متر از سطح دریـای آزاد هست و این پدیده طبیعی خود نتیجه فشارهای جانبی مداومـی هست که بـه این قسمت از پوسته زمـین از سمت شبه جزیره عربستان بـه آسیـای جنوب غربی وارد شده هست (شکل ۲ ). حتما اضافه کرد کـه پوسته جامد زمـین بـه طور طبیعی بر فراز مواد مذاب لایـه های درونی قرار گرفته و از این‌رو دائماً درون حال نوسان های عمودی و حرکت های افقی است. این حرکت درون برخی نقاط کره خاک محسوس تراز دیگر نقاط است. درون این نقاط بـه اصطلاح پر جنب و جوش زمـین تخته قاره های پوسته زمـین با سرعت و تواتر و حتی سهولت بیشتری برفراز مواد مذاب درونی مـی‌لغزند.این لغزش ها و حرکت تخته قاره‌ها کـه بر اثر تبادلات گرمایی بین پوسته جامد و لایـه های مذاب درونی زمـین، و همچنین احیـانا حرکت دورانی (وضعی) و چرخشی (انتقالی) زمـین بـه وجود مـی آیند موجب بـه وجود آمدن فلات ها، چین خوردگی ها و دره‌های مجاور هستند. درون بخش های دیگر این نوشتار چگونگی پیدایش و فرآیند این نیروها درون ایجاد و استمرار حرکت تخته قاره ها با تفصیل بیشتر بیـان خواهد شد.

خشکسالی های پیـاپی درون فلات ایران درون سالهای اخیر بار دیگر زنگ خطر را بـه صدا درون آورده است.  شـهر جیرفت درون جنوب شرق کرمان کـه تا چند دهه پیش یکی از مراکز سرسبز و کانون تولید خرما و مرکبات و دیگر محصولات کشاورزی بود امروزه با خشک شدن هامون و وقوع خشک سالی های پیـاپی با کم آبی و تبعات آن دست بـه گریبان است. درون این راستا همـه شاهد بوده‌ایم کـه دریـاچه هامون درون شرق ایران و باتلاق زاینده رود و دریـاچه قم درون مرکز فلات ایران بـه کلی ناپدید شده اند و دریـاچه پریشان و بختگان درون فارس و دریـاچه ارومـیه درون آذربایجان درون حال ناپدید شدن هستند.

با رانده شدن تدریجی شبه جزیره عربستان توسط تخته قاره افریقا بـه طرف و زیر جنوب-غرب آسیـا (شکل۲) گسل ها و چین خوردگی‌های متعددی از جمله کوههای زاگرس و البرز بـه ارتفاع ۴۰۰۰ تا۶۰۰۰ متر و همچنین فرورفتگی هایی مثل بستر دریـای مازندران (۱۰۰۰ متر زیر سطح دریـای آزاد) و بستر خلیج فارس (۳۰-الی ۱۰۰ متر زیر سطح دریـای آزاد) حاصل شده اند و این فشارها کما کان ادامـه دارند (شکل ۱، ۲، ۳ و ۴).   زمـین لرزه هایی کـه در جنوب اروپا و ترکیـه و همچنین در  ایران و افغانستان و پاکستان بـه وقوع مـی‌پیوندند همگی حاصل همـین فشارهایی هستند کـه از خزش دایمـی تخته قاره افریقا بـه سمت شمال و رانش شبه جزیره عربستان بـه زیر تخته قاره آسیـا بـه وجود مـی آیند.  علاوه بر ایجاد قله های شکوهمند و متعدد البرز و زاگرس و زمـین لرزه های گاه مخرب درون امتداد گسل های فعال فلات ایران (شکل ۴)،  فشارهای افقی  بین تخته قاره های مجاور همچنین موجب بـه سطح آمدن مواد کانی از جمله نفت و مس و طلا و زغال سنگ از اعماق زمـین و در دسترس قرار گرفتن این ثروت های طبیعی درون منطقه هستند. علاوه بر خسارات زلزله یکی دیگر از عواقب ناخوشایند این تحرکات بین قاره‌ای همانا محصور و مسدود شدن تدریجی سرزمـین فلات مرکزی ایران هست به طوری‌که این سرزمـین مثلث-شکل بین دو ابر-کوه زاگرس و البرز (شکل ۳) راه آبی بـه دریـای آزاد ندارد و رودخانـه ها و سیلاب هایی کـه بین این دو کوه جاری مـی‌شوند اگر بـه دریـای بسته مازندران منتهی نشوند بعد از شسته رفته زمـین های بالادست بـه یکی از گودال‌ها و یـا دریـاچه های موسمـی یـا دایمـی درون فلات ختم مـی‌شوند. این آبگیرها درون سال‌های اخیر بر اثر خشکسالی های پیـاپی و سد شدن حقآبه آنـها درون بالادست از تعداد و گستره آنـها کاسته شده و گودال های نمک برجای مانده زمـین‌های اطراف را بـه نمک زار و شوره زار و کویری شدن گسترده تر تهدید مـی‌کنند. بـه علاوه حتما توجه داشت کـه ارتفاعات زاگرس و البرز بـه طرز محسوسی  منطقه محصور بین دو کوه را از فروریزهای آسمانی محروم کرده اند بـه طوری‌که بـه طور طبیعی مـیزان بارندگی فلات مرکزی ایران بـه طرز چشمگیری از فروریزهای دامنـه ها و بخصوص قله های البرز و زاگرس کمتر است.

فلات ایران روزی سرسبز و بیشـه زار و درخت زار و جنگل بوده هست اما بـه تدریج درون یک روند تخریبی دراز مدت تدریجا بـه نمک زار و شوره زار و کویر تبدیل شده است. با وارونـه روند فزاینده عوامل تخریبی (مثلاً از طریق نمک زدایی فلات ایران) مـی‌توان روند پدیده خشکسالی را متوقف کرد،  بلکه ترجیحا مـی توان از آن به منظور بازسازی و بازیـابی و بهبود شرایط محیط زیست فلات ایران بهره گرفت.

همانطوری کـه در شکل ۳ مشاهده مـیشود، بـه استثنای دو نوار شمالی و جنوبی، بخش بزرگترفلات ایران و قسمتهای وسیعی از افغانستان و ترکمنستان و تاجیکستان و ازبکستان درون شرق و شمال هم دراین محدوده جغرافیـایی مورد بحث قرار دارند و پدیده فزاینده خشکسالی و کم آبی اخیر دامنگیر مناطق دوردست منطقه هم شده است. نکته دیگری کـه در این زمـینـه لازم بـه یـاد آوری هست اینست کـه در راستای فشار های وارد ه از طرف شبه جزیره عربستان خوابش زمـین های فلات بـه گونـه ای هست که شیب این قسمت تخته قاره آسیـا و همچنین حرکت سیلاب‌ها از غرب و جنوب-غرب بـه سمت شرق و شمال شرق  ( شکل ۳) فلات ایران است. وجود گودال خزر با فرورفتگی بیش از ۱۰۰۰ متر زیر سطح دریـای آزاد درون شمال البرزو درون مجاورت قله های رفیع این رشته کوه (۶۰۰۰ مترفراتر ازسطح دریـای آزاد) خود  بیـانگر این واقعیت است. بـه این ترتیب سرازیر شدن سیلاب‌ها و ورود رودخانـه های آب شیرین بـه این دریـاچه بزرگ، کـه آب آن هنوز ۳ مرتبه از آب اقیـانوس ها کم نمک تراست، را مـی‌توان دلیلی برشیرین بودن آب خزر درون ابتدی پیدایش آن دانست کـه تدریجا شور شده هست اما هنوز بـه علت بزرگی خزر بـه درجه شوری آب اقیـانوس ها نیست.

شکل ۲: برجستگی ها (زاگرس و البرز) و فرو رفتگی ها ی (بستر خلیج پارس و دریـای مازندران و گودال نمک غرب خراسان) حاصل فشارهای جانبی پوسته زمـین بـه جنوب غرب آسیـا ( پیکان زرد ) از طرف قاره آفریقا هست که شبه جزیره عربستان را تدریجاً بـه طرف و زیر فلات ایران رانده و ناهموار های کنونی و زمـین لرزه های منطقه را سبب شده است.

 

اگرچه بیشتر آب خزر از رودهای شمالی و آسیـای مـیانـه تامـین مـیشود اما بخشی از حقابه دریـای خزر هم از طرف جنوب یعنی قله های پوشیده از برف زاگرس درون ضلع غربی فلات بسته ایران تامـین مـیشود.  درون این راستا همچنین نگاهی اجمالی بـه جدول شماره ۱ نشان مـی‌دهد که  برجستگی شـهرها و زمـین های فلات ایران از سطح دریـای آزاد بـه تدریج ازهمدان و کرمانشاه و آذربایجان  بـه سمت دشت‌های کرمان و شمال خراسان کم مـی‌شود و دوباره درون آبادی های ترکمنستان و تاجیکستان کـه در دامنـه کوههای آسیـای مرکزی قرار دارند که تا حدودی افزایش مـی یـابد. بـه عنوان مثال درون حالی‌که شـهر کرد درون زاگرس مـیانی با برجستگی (ارتفاع) بیش از ۲۰۰۰ مترو شـهرهای همدان درون غرب  و کرمان درون شرق زاگرس  هریک با ارتفاعی بیش از ۱۷۵۰ بر بام فلات ایران قراردارند دیگر شـهرهای ایران با ارتفاع چند صد متر کمتر از این سه آبادی درون سطح فلات و اکثراً درون کوهپایـه ها پراکنده هستند. مثلاً  تبریز و ارومـیه  و کرمانشاه هر یک با ارتفاع بیش از ۱۳۰۰ متر درراس این فلات مثلثی شکل قرار دارند اما شـهر مشـهد درون شمال شرقی فلات فقط ۹۰۰ متر و شـهر اشک‌آباد ترکمنستان  درون شمال  خراسان هم کمـی بیش از ۲۰۰ متر از سطح درون یـا برجسته‌تر هستند. کویر نمک درون غرب خراسان کمتر از ۴۰۰ متر از سطح دریـای آزاد برجسته تر است. بـه همـین دلیل هم درون هنگام بارندگی آبرفت های منطقه از راس فلات ایران بـه استثناء آبخیز ارومـیه-و دامنـه های البرز و زاگرس همـه بـه سمت شمال و شرق (دریـاجه قم و حوض سلطان) و یـا باطلاقخونی و خور و بیـابانک درون اصفهان و یـا کویر نمک درون غرب خراسان و یـا گودال‌های کویری  (کویر لوت) درون شرق ایران روان مـی‌شوند و آبگیرهای موسمـی یـا دایمـی را بـه وجود آورده و مـی‌آورند.  بزرگترین آبگیرهای منطقه همانا دریـای مازندران (۲۸ متر زیر سطح دریـای آزاد) و در یـاچه ارومـیه و هامون بوده وهستند کـه این سومـی هم اکنون کاملاً ناپدید شده و ارومـیه هم بـه کمتر از ۲۰٪ وسعت و گنجایش چهل سال پیش خود تقلیل یـافته است. درون واقع ارومـیه آخرین دریـاچه فلات ایران هست که درون روند فزاینده خشکسالی و کویری شدن منطقه ناپدید مـی‌شود. ایستگاه پایـانی اکثر آبرفت ها و سیلاب‌های فلات مرکزی ایران همانا گودی های دامنـه های جنوبی البرز درون غرب خراسان هست که از غرب و جنوب خراسان  که تا نزیکی سمنان گسترده شده است. بعد بی دلیل نیست کـه کویر نمک بسیـار وسیعی (کفه نمک) درون غرب خراسان و جنوب دامغان و شاهرود وحتی سمنان و همچنین گودال کویر لوت هم بین خراسان و سیستان و کرمان درون شرق فلات قرار دارد.  ظاهراً مـیزان برجستگی گودترین نقطه کویر لوت درون جنوب شرقی ایران فقط  کمـی بیش از ۱۰۰ متر از سطح دریـای آزاد است.

همدان —۱۸۵۰ م

اصفهان —  ۱۵۹۰م

اردبیل —۱۳۵۰م

کرمان—۱۷۵۰ م

زاهدان—- ۱۳۵۲م

شیراز—۱۵۰م

مشـهد—-۰۹۸۵م

کاشان— ۰۹۵۰م

یزد—— ۱۲۱۶م

قم——-۰۹۲۷م

شـهرری—۱۱۰۰م

تهران—۱۴۰۰م

آستانـه ۳۷۴م

قزاقستان

عشق آباد ۲۱۰م

ترکمنستان

سبزوار—۰۹۷۶

سمنان—-۱۱۳۰م

دریـای مازندران ۲۸-م

گودی کویر لوت ۱۱۷م

بیشکک ۸۰۰م

قرقیزستان

تاشکند ۴۳۲ م

ازبکستان

دوشنبه ۷۰۶م

تاجیکستان

 جدول ۱: مقایسه برجستگی شـهرهای فلات ایران و دریـای مازندران نشان دهنده شیب تدریجی شـهرهای غربی، مرکزی و جنوبی فلات ایران مثل همدان و تبریز و کرمانشاه و اصفهان و تهران و کرمان بـه طرف خراسان و شمال خراسان هست و بلندی های البرز مانع از ارتباط آبی بین فلات مرکزی و دریـای مازندران است.

قدر مسلم آنست کـه اگر با ایجاد موانعی (سد سازی) ازحرکت و ورود جریـان‌های دایمـی و موسمـی (حقابه) بـه آبگیرهای درون فلات جلوگیری شود این آبگیرها بـه سرعت بـه گودال‌های نمک تبدیل مـی‌شوند و زمـین های مجاور را ابتدا بـه نمکزار و سپس بـه شوره زار و کویری شدن تهدید مـیکنند کـه هم اکنون شاهد گسترش این پدیده و سونامـی  نمک از طرف ارومـیه هستیم و در قسمت های بعدی این نوشتار مور بحث قرار خواهد گرفت.

یکی از مزایـایـای این آبگیرها و دریـاچه ها درون فلات ایران همانا حل و جمع آوری و تثبیت نمک درون آب این آبگیرهاست. این آبگیرها اگر چه اکثراً فاقد حیـات اند اما علاوه بر ایجاد رطوبت و طراوت درون منطقه کـه موجب افزایش بارندگی هم مـیشود بـه منزله نگهدارنده و انبار نمک درون فلات ایران عمل کرده و مـی‌کنند. مـیزان نمک موجود درون این گودال‌ها بـه آاسانی قابل تصور نیست. اما اگر مـیزان نمک موجود درون آب دریـای خزر را بسنجیم با رقمـی سرسام آور روبه رو مـی‌شویم.  با آنکه مـیزان شوری دریـای خزر نزدیک بـه یک سوم آبهای آزاد هست اما مقدار نمک ذخیره شده درون دریـای خزر با احتساب مـیزان نمک (۱/۲ ٪) و حجم آب خزر (۷۸۰۰۰ کیلومتر مکعب) را مـی‌توان  محاسبه کرد کـه افزون بر  ۹۰۰۰۰۰۰۰۰  تن نمک است.  تصور کنیم اگردریـای خزر بـه ناگه تبخیر شود و این مقدار نمک درزمـین های اطراف پراکنده شود چه مساحتی از زمـین های اطراف خزر بـه شوره زاروکویر تبدیل خواهد شد! همچنین حتما توجه داشت کـه مـیزان و مقدار نمکی کـه هم اکنون درون کویر مرکزی (نمک) ایران درون غرب خراسان وجود دارد  اگر بیشتر از کل مقدار نمک نـهفته درون دریـای مازندران نباشد احتمالاً با آن برابر است.  نگاهی بـه گستره کویر نمک درون غرب خراسان نشان دهنده این واقعیت هست که سرزمـینی بـه ابعاد ۶۰۰ کیلومتر  و  ۳۰۰ کیلومتر (۱۸۰۰۰۰ کیلومتر مربع -معادل نصف وسعت دریـای مازندران) کـه از سمنان که تا دامغان و شاهرود و کوهپایـه های سبزوار و نایین درون اصفهان و خراسان را درون برمـی گیرد تحت پوش و تاثیر نمک بـه نابارآوری کامل رسیده است.

شکل ۳: فلات مثلثی شکل ایران بین دو ابرکوه البرز و زاگرس محصور و مسدود است. قاعده این سرزمـین فراخ درون دامنـه کوههای هندوکش درون شرق افغانستان هست که از جنوب بـه خاک پاکستان و در شمال که تا کشور ازبکستان ادامـه دارد.

 

کویر نمک درون غرب خراسان شامل دوبخش است. قسمت غربی کویر کـه زمـینـهای آن بلندتر هست به آن مسیله (محل عبورسیلاب ) گفته مـیشود و قسمت شرقی کویر کـه به کویر نمک معروف هست محل تجمع و تراکم نمکی هست که سیلاب‌های منطقه درون گودترین بخش کویر (قسمت شرقی) فلات مرکزی بر جای گذاشته و مـی‌گذارند. بـه تدریج کـه این گودال نمک درون غرب خراسان از گل ولای و رسوبات معلق درون آب و نمک پرشده هست وسعت دریـاچه نمک بیشتر شده و موجب افزایش روند تبخیر آب شده هست و نمک درون کویر یـا دشت نمک بر جا مانده ست. با پراکنده شدن نمک بـه زمـین های اطراف گستره شوره زار ها و زمـین های کویری هم افزایش یـافته و تدریجاً فلات ایران را بـه سرزمـینی سترون تبدیل کرده است.

باید خاطرنشان کرد کـه جنوب غرب آسیـا تنـها منطقه ای نیست کـه این قاره مورد اصابت و فشار تخته قاره های مجاور قرار دارد. درون قسمت جنوب آسیـا هم درون اثر حرکت مداوم شبه قاره هند (که روزی از آن جدا بوده است) بـه سمت شمال و اصابت آن با قسمت مـیانی جنوب آسیـا موجب پیدایش چین خوردگی های بزرگتری مانند هیمالیـا با ارتفاع بیش از۸۰۰۰ متر از سطح دریـا و برجستگی فلات تبت درون مرکز آسیـا، کـه به بام دنیـا شـهرت دارد، شده هست (شکل۶).

همچون رشته کوه  های البرز و زاگرس درون غرب آسیـا، بلندی های هیمالیـا هم درون مرکز آسیـا همچون دیوار بلندی سرزمـین های وسیعی از آسیـای مرکزی را درون شمال این رشته کوه بلند از طراوت و فرو-ریزهای آسمانی محروم کرده اند و دو صحرای خشک و بی آب و علف بـه نام “تلخه مکان” یـا تاکلا مکان  و گوبی را درون سمت شمالی هیمالیـا بـه وجود آورده اند. علاوه بر این دو صحرای خشک و بی آب و علف بایستی چهار صحرای دیگر بـه نامـهای ثار درون شمال غرب شبه قاره هند، ریگستان درون جنوب افغانستان، قره قوم (سیـاه ریگ) درون ترکمنستان (شمال خراسان ) و قزل قوم (سرخه ریگ) درون قزاقستان و کویر های ایران را بـه این مجموعه اضافه کرد که تا بتوان با مطالعه و مقایسه  مشترکات و تفاوت های آنـها با هم بـه تعمـیم های کاربردی رسید.

ظاهراً کوههای هیمالیـا ، زاگرس  و البرز با قله های رفیع و سرد و پوشیده از برف خود موجب مـی‌شوند که تا ابرهای باران زا و فرو-ریزهای آسمانی قبل از رسیدن بـه این بیـابان های پایین دست متراکم ، تخلیـه و فرو ریز کنند. اما آب های حاصله بیشتر بـه سمت دامنـه های جنوبی هیمالیـا درون آسیـای مـیانـه و دامنـه های شمالی البرز (فرورفتگی خزر) و یـا دامنـه های جنوبی زاگرس (خلیج پارس) درون غرب آسیـا هدایت مـی شوند. درون راستای این مشاهده و تعمـیم حتما خاطر نشان شود کـه در حالی‌که مـیزان فروریزهای آسمانی درون شـهرهای کویری ایران  یـا بیـابان های  تلخه مکان و گوبی درون هر مورد از چند مـیلی متر تجاوز نمـیکند اما سهم برف ریزان قله های مرتفع زاگرس و البرز و همچنین هیمالیـا درون این موارد صدها و یـا هزاران مرتبه بیشتر است.

شکل ۴ : نقشـه ایران و گسل های فعال از نقطه نظر زلزله شناسی. بـه طور کلی هرکجا درهای یـا گودالی یـا مسیلی و یـا رشته کوهی قرار دارد حکایت از گسسته شدن پوسته زمـین و وجود گسل دارد. گسترده ترین گسل درون طول و قسمت مـیانی خلیج فاس و به موازات خط ساحلی هست که مسیل آب رودخانـه های بزرگ مثل دجله، فرات، کرخه و کارون مـیباشد.

 

شکل۵: نقشـه توپو گرافیک آسیـا برجستگی ها و فرورفتگی ها این قاره پهناور را نشان مـیدهد
محل اصابت شبه قاره هند با تخته قاره آسیـا (پیکان توخالی ) و تشکیل بلندی های هیمالیـا و فلات تبت و بیـابان های شمال هیمالیـا (پیکان زرد) مشـهود هستند. بیـابان های وسیع آسیـای مرکزی درون مقایسه با بیـابان های فلات ایران (پیکان آبی) وسیع تر هستند. فصل مشترک این بیـابانـها کم بارانی و وجود کوههای رفیع درون مسیر حرکت طبیعی ابرها است، کـه عموماً از جهت غرب و جنوب بـه طرف شرق و شمال درون راستای مسیر بادهای دائمـی یـا موسمـی قرار دارند و با تخلیـه ابرها این بیـابانـها را از سهم فروریزهای آسمانی محروم و تشنـه نگه مـی‌دارند.

چهارم: خلاصه ای بر کنام شناسی و زیست بوم شناسی فلات  ایران:

از نظر کنام شنا سی و زیست بوم شناسی سرزمـین پهناور فلات ایران، مشتمل بر فلات مرکزی، کوهستان‌ها و دو نوار ساحلی شمالی و جنوبی، بسیـار متنوع و در بسیـاری موارد  دارای ویژگی های بارز و بی همتا است. آب و هوای این منطقه از پر باران ترین که تا خشک ترین و از سردترین ها که تا گرم ترین نقاط کره آب (زمـین) را درون بر مـی‌گیرد. اما درون قسمت مرکزی فلات ایران بـه دلایل گوناگون آب و هوای خشک و کم باران منطقه بـه تدریج کم باران تر و گرم تر شده و سرزمـینـهای فلات کـه روزی جلگه های سرسبز و اقامتگاه زمستانی قبایل کوچنده آریـایی بودند بـه تدریج  بـه نمک زار و شوره زار و کویر های نابارور تبدیل شده اند.

حیف هست مردم را درون سوگ گوزنی کـه متاسفانـه بـه عمد یـا بـه اشتباه مورد اصابت گلوله قرار گرفته بنشانیم.  حیف هست که این نیروی انسانی مشتاق و آگاه را بـه جمع آوری بطری های پلاستیک و تایرهای فرسوده پراکنده درون محیط زیست بـه کار بگیریم. این نیرو مـی‌تواند اهرم قدرت و نیروی محرکه درون بازیـابی و بازسازی فلات سترون ایران باشد بـه شرطی کـه با آگاهی و حساب شده دست بـه کار شود.

این دگرگونی درون آب و هوا و کنام شناسی منطقه را مـی‌توان بـه عوامل گوناگون اقلیم شناسی، زمـین شناسی و جمعیت شناسی درون منطقه نسبت داد.  شواهد زمـین شناسی و اقلیم شناسی حکایت از یک فرایند فزاینده تخریبی دارند کـه در این جا فقط بـه اختصار بـه توضیح آن پرداخته خواهد شد. امروزه درون سرزمـین های کویری ایران علایم حیـات بـه صورت نا محسوس و پراکنده درون جریـان هست در حالی‌که درون گذشته های حتی نـه چندان دور از وفور حیـات و نبات و آب و حیوانات وحشی درون کویر مرکزی و اطراف کرمان و سیستان و بلوچستان حکایت دارد. این کاهش زاد آوری درون فلات ایران را مـی‌توان بـه طور کامل حاصل تخریب محیط زیست توسط فعالیت طبیعی بشر درون فلات بسته ایران دانست و راه بازسازی و نوسازی آن هم درون گرو آگاهی رسانی و تغییر روش و نگرش بشر نسبت بـه این مشکل فزاینده است. آنچه از مطالعه آبادی ها و آثار باقی مانده از ساکنان این سرزمـین اهورایی بر مـی‌آید اینست کـه ظاهراً مراکز جمعیت و تمدن های درون فلات بـه تدریج کـه دشت ها و جلگه های فلات سرسبزی خود را از دست داده و زمـین ها کم آب تر و نابارور شده اند بـه سوی کوهپایـه ها، کـه هم پر باران تر هستند و هم کم نمک تر و بارور تر،  حرکت کرده اند و این روند هنوز هم بـه دلایل مشابهی بر قرار است. درون حالیکه ۱۰۰ سال پیش مرکز ثقل جمعیت تهران درون شـهر ری بود هم اکنون مرکز ثقل جمعیت منطقه بـه کوهپایـه های البرز منتقل شده است.  بـه همـین منوال هم مـهاجرت روستاییـان بـه شـهرهای بزرگ را مـی‌توان درون راستای کمبود آب و ناباروری زمـین جستجو کرد. درون نگاهی اجمالی بـه مناطق حفاظت شده مثل توران درون سمنان و مقایسه آنـها با مناطق کویری بـه روشنی روند سترون شدن سرزمـین فلات ایران را درون اثر این فرایند تخریبی را مـی‌توان دید.

باقی مانده‌های فلات اولیـه و سرسبز ایران درون مناطق حفاظت شده از پوشش گیـاهی بسیـار مناسبی برخوردارند کـه به عنوان لایـه تولید کننده درون زیست بوم لازمـه تامـین غذا به منظور لایـه های فراتر هم مـی‌باشد. بدون این پوشش گیـاهی جایی به منظور صحبت از زیست بوم باقی نمـی ماند. درون کویر و نمک زار های فلات ایران کـه تقریباً از هر گونـه رستنی خالی هست هنوز هم مـیتوان بـه ندرت روباه شنی و یـا تک درختی پیدا کرد اما بـه یـاد داشته باشیم کـه این کویر روزی همانند مناطق حفاظت شده پوشیده از گیـاهان و درختان بوده کـه شامل هزاران گونـه گیـاهی و جانوری بوده است.  متاسفانـه نـه تنـها این گوناگونی گونـه ها از فلات ایران رخت بربسته بلکه  وارثان این سرزمـین هم پذیرفته ایم کـه قسمتهای وسیعی از کشورمان کویر هست و همـیشـه هم چنین بوده است. درون حالیکه بـه احتمال نزدیک بـه یقین و براساس شواهد موجود چنین نبوده و این سرزمـین روزی سرسبز و پر باران بوده است. بـه همـین دلیل هم اگر علل و عوامل اصلی این سیر نزولی بـه درستی مشخص و پذیرفته شوند مـیتوان انتظار داشت کـه با بـه کار بستن روشـهای موثر علمـی -صنعتی  سرسبزی اولیـه فلات ایران بـه تدریج درون مسیر معروند کنونی قرار گیرد که تا سرانجام فرو ریزها و طراوت و سرسبزی بـه خودی خود بـه فلات بازگردد و با بازگشت سرسبزی گونـه های دیگر گیـاهی و جانوری مناسب و هماهنگ با شرایط اقلیمـی منطقه هم خود بـه خود پیدا خواهند شد. درون اینجا از «سوره تماشا»  ساخته فیلسوف و هنرمند شـهیر سهراب سپهری کمک گرفته که تا در یـابیم کـه «هرکه درون حافظه چوب ببیند باغی….هرکه با مرغ هوا دوست شود»… یـا بـه زبانی دیگر هر کـه در حافظه «لوت» ببیند دشتی، مرغزاری، آبی ، نارونی، آهویی، گور خری  و غیره «خوابش آرام ترین خواب جهان خواهد بود.»

پنجم: نتیجه گیری بخش اول:

امروز درون دوران دیگری هستیم. زنگ خطر با صدایی رسا به منظور منطقه بـه صدا درآمده و هر لحظه  بـه ما گوشزد مـی‌کند کـه اگر بـه خود نیـاییم  و از خود نگذریم  و محیط زیست را درون صدر اولویت ها قرار ندهیم، قهقرای زیست-محیطی موعود و غیر قابل زیست شدن فلات ایران درون آینده ای نـه چندان دور درون انتظار ماست و خواب ما را آشفته خواهد کرد.  البته جای امـیدواری و خشنودی هم باقی است  وقتی مردم ایران و  نسل کنونی که تا این حد تمایل و اشتیـاق بـه بهسازی محیط زیست فلات ایران دارند. این حضور و شرکت فراگیر مردمـی مـی تواند پشتوانـه بسیـار خوبی به منظور بازسازی محیط زیست ایران باشد اما نـه لزوماً بـه شکلی کـه تاکنون دیده، شنیده، و به کار گرفته شده است. باز هم بـه قول سهراب سپهری «جور دیگر حتما دید». درون جایی‌که مردم با جان و دل وارد صحنـه مـی شوند و حضور پایدار نشان مـی دهند، حیف هست که آنـها را درون سوگ گوزنی کـه متاسفانـه بـه عمد یـا بـه اشتباه مورد اصابت گلوله قرار گرفته بنشانیم. حیف هست که این نیروی انسانی مشتاق و آگاه را بـه جمع آوری بطری های پلاستیک و تایرهای فرسوده پراکنده درون محیط زیست بـه کار بگیریم. این نیرو مـی‌تواند اهرم قدرت و نیروی محرکه درون بازیـابی و بازسازی فلات سترون ایران باشد بـه شرطی کـه با آگاهی و حساب شده دست بـه کار شود و البته عزم و بودجه ملی هم پشتیبان‌اش باشد.

در پایـان این بخش از نوشتار مـی‌توانیم بـه جمع بندی‌های زیر برسیم:

فلات ایران روزی سرسبز و بیشـه زار و درخت زار و جنگل بوده هست اما بـه تدریج درون یک روند تخریبی دراز مدت تدریجا بـه نمک زار و شوره زار و کویر تبدیل شده هست و رستنی ها بـه کوهپایـه‌ها محدود شده اند. این روند تخریبی درون چند دهه اخیر شتاب بیشتری پیدا کرده است.

ساختار جغرافیـایی و زمـین شناسی فلات ایران (جبر) و افزایش تصاعدی جمعیت (اختیـار) درون فلات مرکزی ایران بـه خصوص درون چند دهه اخیر دو عامل اصلی اضمحلال زیست بوم های طبیعی این سرزمـین هستند.

دریـاچه های موسمـی متعددی  درون فلات ایران وجود داشته کـه به تدریج از گل وو نمک پر شده و نمک باقی مانده درون محیط بـه کمک باد بـه زمـین های اطراف پراکنده شده و زمـین های بیشتری را بـه شوره زار و کویر سترون تبدیل کرده است.

 شیب فلات ایران از جنوب-غرب بـه طرف شمال-شرق باعث شده که تا بزرگترین کفه نمک  (کویر نمک) و کویر سترون (لوت) درون شمال شرقی و شرق ایران امروزی توسط سیلاب های منطقه بـه وجود آید و به مرور زمان بر مقدار نمک و وسعت و زمـینـهای کویری تابعه  آنـها افزوده شود.

فلات ایران کـه روزی سرزمـینی سرسبز و پر باران تری از امروز بوده درون اثر هجوم و گسترش گودال های نمک و زمـین های کویری تابعه شرایط لازم و کافی به منظور تامـین نیـازهای اولیـه زیست بوم ها (پوشش گیـاهی) را از دست داده و این چرخه شوم نمک-خشکسالی-کویر زایی مـیرود که تا چرخه حیـات را درون قسمتهای وسیعتری از این سرزمـین نا ممکن سازد.

نـه تنـها با وارونـه روند فزاینده عوامل تخریبی (مثلاً از طریق نمک زدایی فلات ایران) مـی‌توان روند پدیده خشکسالی را متوقف کرد،  بلکه ترجیحا مـی توان از آن به منظور بازسازی و بازیـابی و بهبود شرایط محیط زیست فلات ایران بهره گرفت.

وقتی نمک از زمـین زدوده شود ابتدا رستنی های سالانـه و کوتاه و سپس گونـه های گیـاهی دایمـی و درختان  بـه خودی خود بـه این سرزمـین باز خواهند گشت و طراوت و رطوبت را بـه خود بـه ارمغان خواهند آورد.

وجود نیروی انسانی آگاه و مشتاق بزرگترین  سرمایـه و پشتوانـه به منظور رسیدن بـه هدف نـهایی یعنی بازگرداندن طراوت و سرسبزی بـه فلات ایران هست که لزوماً با جمع آوری و مدیریت زباله و حتی درخت کاری درون منطقه مـیسر نخواهد شد.

ر.ز

 




[اگر پیش گویی ناسا درست باشد ایران خشک سالی ۳۰ ساله پیش روی ... تصویر نویسی درباره خشکسالی]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Fri, 20 Jul 2018 18:32:00 +0000