یک پژوهشگر هندی : ترجمه اهنگ بالعربی لطیفه دریـای عرب سندیت و سابقه تاریخی ندارد.

در این نقشـه رسمـی دولت عثمانی دریـای عرب بحر محیط عجم ثبت  شده است

در پانزده  نقشـه وصف شده درون این کتاب  اسناد نام خلیج فارس و نقشـه جلد آن  دریـای عرب  پرشین سی یعنی دریـای پارس  ثبت  شده

سابقه تاریخی نام دریـای عرب کـه نمـی توان به منظور توجیـه آن سند پیدا کرد.

امروزه دریـای عرب بر اساس تعریف سازمان آب‌نگاری بین‌المللی و سازمان بین‌المللی کشتی نوردی پهنـه آبی هست که از خلیج عمان که تا تمام سواحل هند و پاکستان و غرب ایران و تا سواحل جیبوتی درون شاخ آفریقا را درون بر مـی‌گیرد. ترجمه اهنگ بالعربی لطیفه درون حالیکه  یک مـیلیـارد جمعیت اطراف این دریـا غیر عرب هستد اما بعد چرا بـه نام دریـای عرب معرفی شده هست .

اگر هند و پاکستان و ایران بخواهند نام دریـای عرب را تغییر دهند  آیـا عربها هم مـی توانند مانند ایرانی ها درون مقابل تغییر نام دریـای عرب اعتراض کنند عربها چه مستنداتی ارایـه  خواهند کرد.؟؟

در مورد سوابق و مستندات نام خلیج فارس هیچ  شکی نیست و خود عربها هم قبول دارند کـه در هیچ سند و نوشته عربی که تا قبل از جمال عبدالناصر خلیج عربی بار نرفته . ترجمه اهنگ بالعربی لطیفه اما حال بررسی کنیم کـه آیـا دریـایی کـه در اطراف هند  پاکستان  بنام دریـای عرب  شناخته مـی شود مستندات دارد؟؟ کـه بتوان با دست پر از آن دفاع کرد؟

کشورهای عربی خلیج فارس با پولهای کلان بـه موسسات جغرافیـایی آنـها را وادار مـی کنند کـه خلیج عربی رابه عنوان نام محلی  در کنار خلیج فارس قرار دهند و بعضی موسسات مانند گوگل اینکار را کرده اند. اما آیـا ایرانی ها حق دارند بر اساس همان شیوه  در مورد نام دریـای عرب اقدام کنند . بله مـی توان  ولی شرط اول آن این هست که موسسات جغرافیـایی ایران نام بحر عجم ویـا دریـای مکران را  که قرنـها بجای دریـای عرب بکار رفته  است را رسما بجای دریـای عرب بکار برند و بعد از مدتی  از موسسات جغرافیـایی خواستار پذیرش نام محلی شوند هند و پاکستان هم درون مورد دریـای مکران موافق هستند. حال ببینیم  نام دریـای عرب از کجا آمده است؟

هیچ یک از جغرافی نویسان و سفرنامـه نویسان – مسالک و ممالک نویسان و اقلیم شناسان- (اقلیم عربی شده از climate)  است چه عرب و عجم بـه “دریـای عرب ” اشاره نکرده اند.  بلکه همواره این منطقه یـا پهنـه آبی را با نامـهای بحر اخضر- بحر مکران- بحر فارس بحر محیط عجم – نام اند.

دریـای عرب درون اسناد و مکتوبات عربی و غیر عربی با نام‌های بحر فارس -بحر عجم- بحر المحیط العجم- بحراخضر – بحر مکران -دریـای اریتره- دریـای لکشادو – بحر هندوس – دریـای سند- بحر دریـا- Sea of Daria)  -مـیره اندیکوم- بحر گجرات – دریـای رومروم  Sindhu Sagar- دریـای اریتره and Sindh Sea-   ,Mare Rumrum-  Sinus Guzerat- (Gujera , نامـیده شده‌است. بـه همـین دلیل عده‎ای از نویسندگان درون هند و پاکستان آن‎را بحر مکران مـی‎نامند و در ایران عده‌ای آن‌را دریـای پارس مـی‎گویند. درون مـیان جغرافی‎نویسان اسلامـی نام دریـای عرب به منظور اولین‎بار درون دو قرن اخیر ظاهر شده‎است این نام را ابتدا استعمارگران اروپایی درون نقشـه‎ها رایج نمودند. درون منابع عربی و اسلامـی کلاسیک اعم از سفر و رحله نویسان و مسالک و ممالک نویسان و تاریخ نویسان نامـی از بحر عرب نیـامده بلکه آنـها کل این دریـا را  بعلاوه  دریـای عمان و خلیج فارس را روی هم  بحر فارس نامـیده اند.

” که تا سال 1958 هیج نوشته ، ترجمه اهنگ بالعربی لطیفه سند و مکتوبی بـه زبان عربی وجود ندارد کـه عبارت خلیج عربی را به منظور خلیج فارس بکار باشد اما عموضوع صادق هست یعنی درون مکتوبات عربی بسیـار زیـادی’ دریـای عرب’ امروزی با نام بحر فارس و بحر محیط العجم و یـا بحر مکران یـا کرمان نام شده است”.-   از جمله درون آثار شخصیت های برجسته زیر دریـای عرب امروزی بنامـهای بحر فارس و یـا نامـهایی غیر از دریـای عرب بکار رفته است:

ابن خردادبه – قدامة بن جعفر- یعقوبی – ابن فقیـه همدانی- ابن رسته، سهراب – علی بن حسین مسعودی- اصطخری – بزرگ بن شـهریـار- مطهر بن طاهر مقدسی- ابوریحان بیرونی-ابن حوقل-مقدسی-ابن بلخی-شریف ادریسی-محمد بن نجیب بکران- زکریـای قزوینی- ابوالفدا – شمس‌الدین انصاری دمشقی-شـهاب‌الدین نویری- ابن وردی- ابن بطوطه- مصطفی کاتب چلبی قسطنطنی- ابن خلدون- طبری- الماوردی- استخری، مسعودی، بیرونی، حمدالله مستوفی، یـاقوت حموی، حمزه اصفهانی، ناصرخسرو قبادیـانی، ابوریحان بیرونی – حافظ ابرو و … حافظ ابرو، عبدالله بن لطف بن عبدالرشید مورخ و جغرافیدان مشـهور عصر تیموری (متوفای 833 ق) صاحب آثاری درون تاریخ اسلام و ایران، خاصه دروه تیمور و شاهرخ است. او درون کتاب جغرافیـای کـه بویژه درون فصول مربوط بـه ایران و ماوراء النـهر پر از اطلاعات مـهم تاریخی هست و از مـهمترین آثار او بـه شمار مـی رودکه خود او شاهد وقایع بوده است. ذکر دریـاها و خلیج هارا درون چند فصل شرح داده است.

گفتار دوم: دریـای اخضر ” بحر الاخضر و هو بحرالهند”. از نظر او بحر اخضر و بحر هند و بحر فارس یک دریـا حساب مـی شوند. (او این دریـا را شرح داده هست همان محلی کـه امروزه دریـای عرب نام دارد)

بحر فارس و کرمان

بحر قلزم(دریـای سرخ)

بحر بربر(مدیترانـه)

بحر اوقیـانوس(اقیـانوس اطلس یـا بحر ظلمات)

یـاقوت حموی درون معجم البلدان : دریـای محیط از طرف شرق بـه طرف غرب اول دریـای چین هست و بعد دریـای هند کـه دو دریـای بزرگ از آن منشعب مـی شودمانند دریـای فارس کـه شرق آن تیز و مکران و غرب آن عمان هست .

سابقه نداشتن  نام دریـای عرب درون منابع اسلامـی و عربی

بر عنام تاریخی و کهن خلیج فارس کـه همواره درون تمام منابع اسلامـی بکار رفته  و مستندات بسیـار محکمـی درون تمام زبانـهای جهان دارد اما هیچ یک از جغرافی نویسان و سفرنامـه نویسان – مسالک و ممالک نویسان و اقلیم شناسان-  چه عرب و عجم بـه “دریـای عرب ” اشاره نکرده اند.  بلکه همواره این منطقه یـا پهنـه آبی را با نامـهای بحر اخضر- بحر مکران- بحر فارس بحر محیط العجم – نام اند.

جالب اینکه بعضی از عربها با مغلطه ادعا کرده اند کـه خلیج فارس نامـهای دیگری هم داشته مثلا بـه آن بحر اخضر هم گفته اند این جمله کمـی محک و مغلطه آمـیز هست زیرا همـه آنـهایی کـه از بحر اخضر نام اند بحر فارس را جداگانـه بررسی کرده اند بعد بحر اخضر جای دیگری هست و ان دقیقا همان جایی هست که امروزه مـی گوییم دریـای عرب . همـه جغرافی دانان عرب مانند كتاب : خريدة العجائب وفريدة الغرائب – ابن الوردي یـا کتاب معجم البلدان  و کتابهای مسالک و ممالک دریـاهای جهان را نام اند اما نامـی از بحر عرب نیـامده مثلا عربها گفته اند تیز مکران درون بحر فارس واقع شده هست درحالیکه اکنون  درون نقشـه ها این منطقه را دریـای عرب مـی نویسند. بسیـاری از عربها نوشته اند بحر فارس از بحر هند و بحر اخضر و تیز مکران مـی گذرد و تا عبادان ادامـه دارد گفتنی هست که عبادان عربی شده آپلوگوس هست  البته  من باور دارم  که  بطور یقین اوبله عربی شده از آپلوگوس هست . اوپلوگوس یـا اوپلو  درون سفرنامـه پریپلوس  شرح داده شده کـه در انتهای دریـای پارس هست و شـهری هست که سعادتمند ترین شـهر روی زمـین هست تجار با کشتی از هند و از  روم (از کرانـه فرات) بـه آنجا مـی آیند و داد و ستد مـی کنند این شـهر درون انتهای رود(شط العرب یـا اروند)   است. این شـهر پادشاهی عادل دارد درون آنجا قانون  و دمکراسی حاکم است. مردمان پارس درون آنجا صنعت و تجارت دارند. (50 که تا 100 مـیلادی)

 اگر شما با کتابی فاخر درون زبان عربی و زبانـهای شرقی برخوردید کـه بحر عرب را توصیف کرده هست به ما اطلاع دهید اما ما هرچه جستجو کردیم  چنین چیزی نیـافتیم  و نتیجه گرفتیم که  دریـای عرب را به منظور اولین بار استعمارگران اروپایی درون نقشـه های خود رایج د بعد ترکها و فارسها هم تقلید د و خود عربها دیرتر از همـه این عبارت جغرافیـایی را درون نوشته های خود وارد د یعنی عربها که تا حدود یکصد سال قبل بحر عرب بکار نبرده اند البته تک و توک هم کـه بکار اند منظورشان سواحل یمن است. بطور مثال  درون کتاب “جغرافیـای حافظ ابرو : شـهاب الدين عبدالله بن لطف الله بن عبدالرشيد خوافى (مشـهور بـه حافظ ابرو)

ناشر : ميراث مكتوب –   چاپ اول – تاريخ نشر : 1357 شمسى –

پس از فصل و گفتار اول  ذکر قسمت اقالیم سبعه(مناطق هفت گانـه جهان) گفتار دوم به  وصف دریـاها ذکر دریـاها و خلیج ها

ذکر خلیج چین –  ذکر بحر الاخضر و هو بحرالهند. اختصاص دارد.

گفتار دوم: ” بحر الاخضر و هو بحرالهند”. از نظر او بحر اخضر و بحر هند و بحر فارس یک دریـا حساب مـی شوند. (او این دریـا را شرح داده هست منظور او از دریـای اخضر همان محلی کـه امروزه دریـای عرب نام دارد. بخشی از آن دریـای عمان و بخشی اقیـانوس هند. اما منظور جغرافی نویسان بیشتر منطقه ای هست که امروزه بحر عرب نام دارد زیرا هیچ یک از جغرافی نویسان و سفرنامـه نویسان – مسالک و ممالک نویسان عرب و عجم بـه دریـای عرب اشاره نکرده اند. )

او همچنین  بحر فارس و کرمان را شرح داده هست .

کتاب البداية والنـهايةـ   أبو الفداء إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي الدمشقي (المتوفى: 774هـ) – محقق: علي شيري

الناشر: دار إحياء التراث العربي – الطبعة: الأولى 1408، هـ – 1988 م :

يُقَالُ لَهَا الْبَحْرُ الْأَخْضَرُ فَشَرْقِيُّهُ بَحْرُ الصِّينِ وَغَرْبِيُّهُ بَحْرُ الْيَمَنِ وَشَمَالُهُ بَحْرُ الْهِنْدِ وَجَنُوبِيُّهُ غَيْرُ مَعْلُومٍ *

مـی بینید که  الدمشقی درون حالیکه مفصل بـه بحر فارس پرداخته است  اما نامـی از بحر عرب نیـاورده است  ولی درون عوض  گفته هست بحر اخضر شرق آن بحر چین و شمال آن بحر هند هست جنوب آن شناخته شده نیست. این دقیقا همان جایی هست که امروزه دریـای عرب مـی گویند.

در كتاب : الزيج  المؤلف : البتاني  صفحه 14 ( موقع الوراق ) چنین آمده است. و مـی بینید کـه او تمام مناطق خلیج فارس – دریـاهای اطراف هند و چین و آفریقا را شرح داده ولی هیچ نامـی از بحر عرب نیـاورده و آنجا را بحر اخضر نامـیده است.

 وخليج آخر يخرج نحو أرض أيلة وهو بحر القلزم (دریـای سرخ ) طوله ألف وأربعمائة ميل وعرض طريقه الذي يسمى البحر الأخضر مائتا ميل وعرضه في الأصل سبعمائة ميل.

وخليج آخر يخرج نحو أرض فارس يسمى الخليج الفارسي وهو بحر(من)  البصرة طوله ألف وأربعمائة ميل وعرضه في الأصل خمسمائة ميل وعرض طريقه مائة وخمسون ميلاً. ويكون بين هذين الخليجين أعني خليج أيلة وخليج فارس أرض الحجاز واليمن ويكون ما بين هذين الخليجين ألفاً وخمسمائة ميل. ويخرج منـه أيضاً خليج آخر إلى أقصى ارض الهند عند تمامـه يسمى الخليج الأخضر طوله ألف وخمسمائة ميل. وفي هذا البحر كله أعني بحر الهند والصين من الجزائر العامرة وغيرها ألف وثلثمائة وسبعون جزيرة منـها جزيرة في أقصاه عند بلد الصين تسمى طبرباني وهي سرنديب يحيط بها ثلثة آلاف ميل مقابل الهند من ناحية المشرق وفيها جبال عظام وانـهار كثيرة منـها يخرج الياقوت الأحمر ولون السماء وحولها تسع وخمسون جزيرة عامرة فيها مدن وقرى كثيرة.

در کتابهای عربی زیر خلیج فارس و بحر فارس وصف و پر وبال داده شد درون حالیکه از بحر عرب بکلی نامـی نیـامده است.

 در کتب جغرافیـایى و تاریخى دوره اسلامى کـه به مناسبتى از این دریـا ذکرى به‌‏‌‏‌‏‌‏مـیان آمده، نام این خلیج «بحر فارس» یـا «الخلیج الفارسى» یـا «خلیج فارس» یـاد گردیده است. بعضى از جغرافی‌‏نویسان قدیم اسلام مفهوم «بحر فارس» را خیلى وسیعتر گرفته و آن را بـه تمام دریـاى جنوب ایران اعم از بحر عمان و خلیج فارس و حتى اقیـانوس هند اطلاق‌‏‌‏‌‏‌‏‌‏‌‏کرده‌‏اند.

9ـ ابوبکر احمدبن محمدبن اسحاق بن ابراهیم الهمذانى معروف بـه ابن الفقیـه کـه کتاب جغرافیـاى او تحت عنوان «مختصر کتاب البلدان» بـه دست ما رسیده و در 279هـ تألیف شده است، مـی‌‏نویسد: «واعلم ان بحر فارس و الهند هما بحر و احد لاتصال احد هما بالاخر»10یعنى: «بدان کـه دریـاى پارس و هند از براى پیوستگى بـه یکدیگر هر دو یک دریـا هستند. »

10ـ ابوعلى احمدبن عمربن رُسته کـه کتاب تقویم‌البلدان خود را بـه نام الاعلاق‌النفیسه درون 290هـ درون اصفهان تألیف کرده است، مـی‌‏نویسد: «فاما البحر الهندى یخرج منـه خلیج الى ناحیـه فارس یسمى الخلیج الفارسى… و بین هذین الخلیجین (یعنى خلیج احمر و خلیج فارس) ارض الحجاز والیمن و سایر بلاد العرب.»11 یعنى: اما دریـاى هند از آن خلیجى بـه سوى ناحیت پارس بیرون آید کـه خلیج پارس نام دارد. و بین این دو خلیج یعنى خلیج احمر و پارس سرزمـین حجاز و یمن و دیگر بلاد عرب واقع است.

11ـ جغرافی‌‏دان ایرانى بـه نام سهراب کـه در قرن سوم هجرى مـی‌‏زیست، درون کتاب خود، عجایب الاقالیم السبعه الى نـهایـه‌العماره مـی‌‏نویسد: «بحر فارس و هوالبحر الجنوبى الکبیر»12 یعنى دریـاى پارس دریـاى بزرگى هست در جنوب.

12ـ ابوالقاسم عبیدالله‌بن‌عبدالله‌بن‌احمدبن‌خرداذبه خراسانى درگذشته درون 300 هـ درون کتاب معروف خود «المسالک و الممالک» درباره رودهایى کـه به خلیج فارس مـی‌‏ریزد، چنین مـی‌‏نویسد: «و فرقه (من الانـهار) تمرالى البصره و فرقه اخرى تمرالى ناحیـه المذار ثم یصب الجمـیع الى بحر فارس.»13 یعنى: گروهى از این رودها بـه سوى بصره و گروهى بـه سوى مذار14 روانند سپس همـه آنـها بـه دریـاى پارس مـی‌‏ریزند.

13ـ بزرگ بن شـهریـار الناخذاه هرمزى (ناو خداى رامـهرمزى) درون کتاب «عجایب الهند بره و بحره و جزایره» کـه آن را درون حدود 342هـ تألیف کرده، مـی‌‏نویسد: «و من عجایب امر بحر فارس مایراه الناس فیـه بالیل فان الامواج اذ اضطربت و تکسرت بعضها على بعضها على بعض انقدح منـه النار فیخیل الى راکب البحرانـه یسیرفى بحرنار.»15 یعنى: از شگفتی‌‏هاى دریـاى پارس چیزى هست که مردمان بـه شب هنگام بینند درون آنگاه چون موجها برهم خورند و بر یکدیگر شکسته شود، از آنـها آتش برجهد و آن کـه برکشتى سوار است، پندارد کـه به دریـایى از آتش روان باشد.

14ـ ابواسحاق ابراهیم بن محمد الفارسى الاصطخرى از مردم استخر فارس معروف بـه الکرخى درگذشته درون 346هـ درون کتاب «مسالک الممالک» خود کـه براساس کتاب صورالاقالیم ابوزیدبلخى است، مـی‌‏نویسد: «بحر فارس فانـه یشتمل على اکثر حدودها و یتصل بدیـارالعرب منـه و بسائر بلدان الاسلام و نصوره ثم نذکر جوامع مما یشتمل علیـه هذا البحر و نبتدى بالقلزم على ساحله ممایل المشرق فانـه ینتهى الى ایله ثم یطوف بحدود دیـارالعرب الى عبادان ثم یقطع عرض دجله و ینتهى على الساحل الى مـهروبان ثم الى جنابا ثم الى سیراف ثم یمتدالى سواحل هرمز وراء کرمان الى الدبیل و ساحل الملتان و هو ساحل السند.»16

در کتاب دیگر خود «کتاب الاقالیم» مـی‌‏نویسد: «الاعظم بحر فارس و هو خلیج من البحر المحیط من حد الصین حتى بحرى على حدود بلدان الهند و السند و کرمان الى فارس و ینسب هذا البحر من بین سائر الممالک التى علیـه الى فارس لانـهعلیـه مملکه اعم منـها»17 یعنى: دریـاى پارس کـه مشتمل بر بیشتر حدود آن هست و بـه دیـار عرب و دیگر بلاد اسلام پیوندد، ما آن را تصویر کرده، جمـیع حدود آن را یـاد کنیم و آغاز بـه دریـاى قلزم نماییم کـه از ساحل آن درون مشرق که تا به ایله18 منتهى مـی‌‏شود، سپس بـه حدود دیـار عرب که تا آبادان بگردد و عرض دجله را بریده بـه ساحل مـهروبان19 و از آنجا بـه گناوه20 و از آنجا بـه سیراف21 منتهى گردد و سپس که تا به سواحل هرمز و آن‌‏ور کرمان که تا دبیل22 و مولتان23 کـه ساحل هند هست امتداد مـی‌‏یـابد.

15ـ مورخ مشـهور ابوالحسن‌علی‌‏بن‌الحسین‌بن‌على‌مسعودى درگذشته درون 346هـ درون کتاب «مروج الذهب و معادن الجوهر» مـی‌‏نویسد: «و یتشعب من هذا البحر (اى البحر الهندى او الحبشى) خلیج آخر و هو بحر فارس و ینتهى الى بلاد ابله و الخشبات و عبادان… و هذا الخلیج مثلث الشکل».24 یعنى: از این دریـا کـه دریـاى هند یـا حبشى باشد، خلیجى دیگر منشعب شود کـه دریـاى پارس هست و آن منتهى بـه شـهرهاى ابله25 و خشبات و آبادان مـی‌‏شود… و این خلیج مثلثى شکل است.

16ـ مسعودى درون کتاب دیگر خود «التنبیـه والاشراف» کـه آن را درون سال 345هـ به‌‏‌‏‌‏پایـان رسانیده است، مـی‌‏نویسد: «و قد حد کثیر من الناس السواد و هوالعراق فقالوا حده من جهه المشرق الجزیره المتصله بالبحر الفارسى المعروفه بمـیان روذان من کوره بهمن اردشیر و راءالبصره ممایلى البحر»26 یعنى: بسیـارى ازانى کـه حدود سواد یعنى عراق را تعیین کرده‌‏اند، گفته‌‏اند که: حد آن از سوى مشرق جزیره‌‏اى هست که بـه دریـاى پارسى پیوسته و به مـیان‌روذان27 معروف هست و از ناحیـه بهمن اردشیر28 پشت بصره نزدیک دریـاست.

17ـ ابن المطهر المقدس الطاهربن المطهر درون کتاب تاریخ خود بـه نام «البدء والتاریخ» کـه آن را درون 355 هجرى تألیف کرده درباره رودهایى کـه به خلیج فارس مـی‌‏ریزد، مـی‌‏نویسد: «و تجتمع هذه الانـهار کلها فى دجله و یمردجله بالا بله الى عبادان فیصب فی‌‏الخلیج الفارسى.»29 یعنى: همـه این رودها درون دجله فراهم آیند و دجله از ابله بـه آبادان بگذرد و در خلیج پارسى ریزد.

18ـ ابوریحان محمدبن احمدالبیرونى الخوارزمى درون گذشته درون 440هجرى درون کتاب «التفهیم لاوائل صناعه التنجیم» کـه آن را بـه فارسى تألیف کرده، نام این خلیج را دریـاى پارس و خلیج پارس هر دو آورده است،30 و در کتاب دیگر خود «تحدید نـهایـات الاماکن»، «بحر فارس على جنوب شیراز»31 ذکر کرده است.

19ـ و نیز ابوریحان درون کتاب دیگر خود معروف بـه القانون المسعودى مـی‌‏نویسد: «عبادان فم الخشبات فی‌‏مصب دجله و انبساطها فى بحر فارس»32 یعنى: آبادان دهانـه خشبات درون مصب دجله هست و گسترش آن درون دریـاى پارس مـی‌‏باشد.

20ـ ابوالقاسم محمدبن حوقل صاحب کتاب صوره الارض کـه آن را بـه سال 367هـ بـه پایـان رسانیده، راجع بـه خلیج فارس عبارت اصطخرى را با مختصر تغییرى درون کتاب خود آورده و مانند وى آن دریـا را «بحر فارس» نامـیده است.33

21ـ درون کتاب «حدودالعالم من المشرق الى المغرب» کـه قدیمـی‌‏ترین جغرافیـا بـه زبان فارسى هست و درون 372 هجرى تألیف یـافته نام این دریـا خلیج پارس آمده و چنین نوشته شده است: «خلیج پارس از حد پارس برگیرد با پهناى اندک که تا به حدود سند.»34

22ـ شمس‌‏الدین‌ابوعبدا‌لله‌محمدبن‌احمدبن‌ابوبکربناى شامى مقدسى معروف بـه بشارى درون کتاب «احسن التقاسیم فى معرفه الاقالیم» کـه آن را درون سال 375هـ بـه پایـان رسانیده، این دریـا را مانند دیگران «بحرفارس» خوانده است.35

23ـ محمدبن نجیب بکیران درون کتاب جهان‌نامـه کـه نسخه آن درون روسیـه چاپ شده واز تألیفات فارسى همان قرن است، مـی‌‏نویسد: «بحر کرمان پیوسته هست به بحر مکران و جزیره کیش کـه مروارید از آنجاى آورند، درون این دریـاست و چون از بحر کرمان بگذرى، بحر پارس باشد و طول این دریـا از حدود عمان که تا نزدیکى سراندیب بکشد و برجانب جنوب او جمله زنگبار است. و این بحر و بحر عمان هر دو یکى هست به سبب آنکه ولایت پارس بر جانب شمال اوست و ولایت عمان برجانب مغرب او.»36

24ـ ابن‌‏البلخى درون کتاب فارسنامـه کـه آن را درون حدود پانصد هجرى بـه فارسى تألیف کرده، مـی‌‏نویسد: «بحر فارس این دریـاى پارس طیلسانى هست از دریـاى بزرگ کـه آن را بحر احضر خوانند و نیز بحر محیط و هر طیلسانى کـه از این دریـا درون زمـین ولایتى است، آن را بدان ولایت باز خوانند: چون دریـاى پارس و دریـاى عمان و مانند این و از این جهت این طیلسان را دریـاى پارس مـی‌‏گویند.»37

25ـ شرف‌‏الزمان طاهر مروزى درکتاب «طبایع‌‏الحیوان» کـه آن را درون حــدود 514هـ بــه پــایـان رسانیده، این دریـا را «الخلیج الفارسى» نوشته است.38

26ـ ابو عبدالله‌ محمدبن محمدبن عبدا…‌ بن ادریس معروف بـه الشریف الادریسى از اعراب جزیره سیسیل درگذشته بـه سال 560 هجرى درون کتاب نزهه ‌‏المشتاق فی‌‏اختراق الافاق مـی‌‏نویسد: «ویتشعب من هذا البحر الصینى الاخضر و هو بحرفارس و الابله و ممره من الجنوب الى الشمال مغربا «قلیلا» فیمر بغربى بلادالسند و مکران و کرمان و فارس الى ان ینتهى الى الابله حیث عبادان و هناک ینتهى آخره.»39 یعنى: از این دریـاى چین، خلیج سبز کـه دریـاى پارس و ابله است، منشعب مـی‌‏گردد. گذرگاه آن از جنوب که تا اندکى بـه شمال غربى است؛ چنان کـه از مغرب بلاد سند و مکران و کرمان و پارس بگذرد که تا به ابله جایى کـه آبادان هست منتهى گردد و آنجا پایـان آن دریـاست.

27ـ شـهاب‌‏الدین ابوعبدالله یـاقوت بن عبدا‌لله حموى رومى درگذشته درون 626هـ درون دائره‌المعارف جغرافیـائى خود معروف بـه «معجم‌‏البلدان» مـی‌‏نویسد: «بحرفارس هوشعبه من بحرالهند الاعظم واسمـه بالفارسیـه کما ذکره حمزه «زراه کامسیر» و حده من التیز من نواحی‌‏مکران على سواحل بحر فارس الى عبادان و هوفوه دجله التى تصب فیـه و تمتد سواحله نحوالجنوب الى قطر و عمان و الشحر و مرباط الى حضرموت الى عدن و على سواحل بحر فارس من جهه عبادان من مشـهورات المدن مـهروبان قال حمزه و ههنا یسمى هذاالبحر بالفارسیـه «زراه افرنگ» قال و هو خلیج متخلج من بحر فارس متوجها من جهه الجنوب صعداالى جهه الشمال حتى یتجاوز جانب الابله.»40 یعنى: دریـاى پارس شعبه‌‏اى از دریـاى بزرگ هند هست و چنان‌که حمزه اصفهانى گفته، نام آن بـه پارسى «زراه کامسیر» هست و حد آن از تیز از نواحى مکران بر ساحل پارس که تا آبادان هست و آن دهانـه دجله هست و آن رود بدانجا ریزد. سواحل این دریـا از جنوب که تا به قطر41 و عمان و شحر42 و مرباط43 و حضرموت و عدن امتداد دارد. بر سواحل دریـاى پارس از سوى آبادان از شـهرهاى مشـهور مـهروبان است. حمزه گوید کـه در اینجا این دریـا بـه پارسى «زراه فرنگ» نام دارد و آن خلیجى از دریـاى پارس هست که از جنوب بـه شمال بالا رود که تا از کنار ابله بگذرد.

28ـ ابو عبدالله زکریـابن محمدبن محمود قزوینى درگذشته درون 682هـ درون کتاب آثارالبلاد و اخبار العباد مـی‌‏نویسد: «فارس الناحیـه المشـهوره التى یحیط بهامن شرقها کرمان و من غربها خوزستان و من شمالها مفازه خراسان و من جنوبها البحر سمـیت بفارس.»44

یعنى: پارس ناحیـه مشـهورى هست از شرق بـه کرمان و از غرب بـه خوزستان و از شمال بـه بیـابان خراسان و از جنوب بـه دریـا کـه دریـاى پارس نامـیده مـی‌‏شود محدود است.

29ـ ونیز درون عجائب‌‏المخلوقات و غرائب‌‏الموجودات مـی‌‏نویسد: «و یخرج من بحرالهند خلیجان عظیمان احد هما بحرفارس و الاخر بحر القلزوم.»45 یعنى: «از دریـاى هند دو خلیج بزرگ بیرون آید کـه یکى دریـاى پارس و دیگرى دریـاى قلزم است.» و نیز نوشته است: «بحرفارس شعبه من بحرالهند الاعظم من اعظم شعبها و هو بحرمبارک کثیر الخیر.» یعنى: دریـاى پارس شعبه‌‏اى از دریـاى بزرگ هند هست و از بزرگترین شعب آنست و دریـایى پربرکت و سودآور است.

30ـ ابوالفداء الملک المؤید عمادالدین اسماعیل‌‏بن علی‌‏امـیر حماه درون گذشته درون 732 هـ درون کتاب «تقویم البلدان» مـی‌‏نویسد: «بحرفارس وهو بحر ینشعب من بحرالهند شمالا بین مکران و هى على فم بحر فارس من شرقیـه و قصبه مکران تیز ثم یمتد البحر على ساحل عمان و یمر شمالا حتى یبلغ عبادان ثم یمتد من عبادان الى مـهروبان ثم یمرالى سینیز ثم یمتد جنوباً الى جنابه ثم یمتد الى البحر و هو ساحل بلاد فارس ثم یمتد مشرقاً حتى یصل یمتد الى سیف البحر و هو ساحل بلاد فارس ثم یمتد مشرقاً حتى یصل الى هرمز ثم یمتد جنوباً و مشرقاً الى ساحل مکران.» یعنى: دریـاى پارس کـه از سوى شمال منشعب از دریـاى هند هست بین عمان و مکران هست و مکران بندر آن تیز هست و بر دهانـه دریـاى پارس واقع است. سپس دریـا بر ساحل عمان امتداد یـافته و به شمال بگذرد که تا به آبادان برسد و از آبادان بـه مـهروبان و سپس بـه سینیز امتداد یـابد. بعد از سوى جنوب بـه گناوه و ساحل دریـا کـه کرانـه بلاد پارس است، کشیده شود. سپس بـه سوى مشرق امتداد یـافته، بـه هرمز برسد و از جنوب و مشرق بـه کرمان پیوندد.

31ـ شمس‌‏الدین‌ابوعبدالله محمدبن ابی‌‏طالب الانصارى الدمشقى الصوفى درگذشته درون 727 هـ درون کتاب نخبه الدهرفى عجائب البر و البحر نام این دریـا را مکرر «بحر فارس» یـا «بحرالفارسى» یـا «خلیج فارس» آورده است.50

32ـ شـهاب‌‏الدین احمدبن عبدالوهاب بن محمدالنویرى درگذشته درون 337 هـ درون کتاب «نـهایـه الارب فى فنون‌‏العرب» مـی‌‏نویسد: «اما خلیج فارس فانـه مثلث‌‏الشکل على هیئه القلع احداضلاعه من تیز مکران فیمر بلاد کرمان على هرمز من بلاد فارس على سیراف و مـهروبان و منـها یفضى البحرالى عبادان ینعطف الضلع الآخر فیمر بالخط و هو ساحل بلاد عمان و الضلع الآخر یمتد على سطح البحرمن تیز مکران الى رأس الخیمـه.»یعنى: «اما خلیج پارس مثلث شکل است، بـه صورت بادبان کشتى کـه یکى از ضلعهاى آن از جانب تیز مکران و بلاد کرمان برهرمز و بلاد پارس و سیراف و مـهروبان بگذرد و از آنجا دریـا بـه آبادان منتهى شود و از آبادان برگشته به52 کـه ساحل عمان هست بگذرد و ضلع دیگر بر سطح دریـا از تیز مکران که تا رأس‌‏الخیمـه امتداد یـابد.»

33ـ حمدالله‌ بن ابى‌بکر مستوفى قزوینى متوفى درون 740 هـ درون کتاب نزهه‌القلوب کـه آن را بـه پارسى نگاشته، این خلیج را «بحر فارس» یـاد کرده و مـی‌‏نویسد: «جزایرى کـه از حد سند که تا عمان درون بحر فارس است، از حساب ملک فارس شمرده‌‏اند و بزرگترین آن بـه کثرت مردم و نعمت، جزایر قیش (کیش) و بحرین است.»

34ـ ابوحفص زین‌‏الدین عمربن مظفر معروف بـه ابن الوردى درون گذشته درون 749هـ درون کتاب «خریده العجایب و فریده الغرایب» مـی‌‏نویسد: «فصل فى بحرفارس و مافیـه من الجزایر و العجائب ویسمى البحرالاخضر و هو شعبه من بحرالهند الاعظم و هومبارک کثیرالخیر دائم السلامـه و طى‏ءالظهر قلیل الهیجان بالنسبه الى غیره.»55 یعنى: فصل درون پیرامون دریـاى پارس و جزیره‌‏ها و شگفتی‌هاى آن، و آن دریـاى سبز خوانده مـی‌‏شود و آن شعبه‌‏اى از دریـاى بزرگ هند است، و آن دریـاى پربرکت وسودآور و دائماً بی‌‏خطر و آرام هست و بالنسبه بـه دیگر دریـاها کم هیجان مـی‌‏باشد.

35ـ شرف‌‏الدین ابوعبدا‌لله محمدبن عبدالله‌ طنجى معروف بـه ابن بطوطه درون گذشته درون 777 هـ درون رحله خود کتاب «تحفه النظاره فى غرائب الامصار و عجایب‌‏الاسفار» مـی‌‏نویسد: «ثم رکبنا فى الخلیج الخارج من بحر فارس فصبحنا عبادان.»56 بعد در خلیج بیرون از دریـاى پارس بر کشتى نشسته و به آبادان درون آمدیم.

36ـ احمدبن على بن احمد القلقشندى درون گذشته درون 821 هـ درون کتاب «صبح الاعشى فى کتابه الانشاء» مـی‌‏نویسد: «فاما بحرفارس فهوینبعث من بحرالهند منعطف آخره على ساحل بلاد کرمان من شمالیـها حتى یعودالى اصل بحر فارس فیمتد شمالا حتى ینتهى الى مدینـه هرموز.»

یعنى: اما دریـاى پارس منشعب از دریـاى هند هست و پایـان آن از سوى شمال بـه ساحل کرمان منعطف شده که تا به اصل دریـاى پارس برمى گردد و همچنان بـه شمال امتداد مـی‌‏یـابد که تا اینکه بـه شـهر هرمز منتهى مـی‌‏شود.

37ـ مصطفى بن عبدالله‌ کاتب چلبى قسطنطینى مشـهور بـه حاجى خلیفه درون گذشته درون 1067هـ صاحب کتاب معروف «کشف الظنون» درون کتاب دیگر خود «جهان نما» درون جغرافیـاى عالم کـه آن را بـه ترکى نوشته چنین مـی‌‏نویسد:

«bahre Fars – buna sinus Persique dirlar Fars Korfuzi belade Fars olmaqla ona Nesbat, va mare ersiqum daxi dilar.»

یعنى: دریـاى پارس بـه این دریـا سینوس پرسیقوس مـی‌‏گویند. بـه معنى خلیج فارس بـه مناسبت اینکه درون مشرق آن فارس واقع هست بدان نسبت داده مـی‌‏شود. و آن را ماره پرسیقوم (دریـاى پارس) نیز مـی‌‏گویند.

38ـ شمس الدین محمدسامى درون قاموس الاعلام و قاموس ترکى،59 خلیج فارس یـا بحر فارس را بـه خلیج بصره معنى کرده است. البته مقصود از خلیج بصره قسمت کوچکى از دریـاى پارس هست که مجاور شـهر بصره است؛ چنان کـه به خلیج فارس بـه مناسبت بندر بوشـهر گاهى دریـاى بوشـهر هم مـی‌‏گفته‌‏اند.

39ـ درون دایره المعارف البستانى جلد هفتم طبع 1883 درون ماده خلیج، الخلیج العجمى و الخلیج العربى آمده کـه از اولى خلیج فارس و از دومى بحر احمر اراده شده است.

این بود نمونـه‌‏اى از شواهد تاریخى و جغرافیـائى درباره نام خلیج فارس. حال ببینیم واقعاً خلیج العربى کجاست؟

40ـ خــلیج‌الــعربى کــه بــه رومى آن را سینوس آرابی(Sinus Arabicus) یعنى «خلیج‌عربها» مـی‌‏گفتند، درون تاریخها و جغرافیـاهاى قدیم مطلقاً بـه بحر احمر کـه بین تنگه باب‌‏المندب و ترعه ســوئز قــرار دارد، اطــلاق مـی‌‏شده و به مناسبت شنـهاى سرخ ساحل آن، آن را بــه یــونانى «ارىتــره» Erithree و به لاتینى ماره روبروم (Mare Rubrum) یعنى دریـاى سرخ نیز مـی‌‏خواندند و بحر قلزم نیز نام داشته است.

41ـ هکاتایوس ملطى61 از علماى قدیم یونان و ملقب بـه پدر جغرافیـا درون گذشته درون 574ق‌‏م درون نقشـه‌‏اى کـه از دنیـاى زمان خود تصویر کرده بحراحمر را «خلیج عرب» یـاد کرده است

42ـ هرودت مورخ مشـهور یونانى درون گذشته درون 524پ‌‏م درون تاریخ معروف خود نام بحر احمر را مکرر خلیج عرب نوشته است.

43ـ اراتوس‌تنوس64 یونانى کـه در زمان بطالسه درون اسکندریـه مـی‌‏زیست و در 691پ‌‏م درگذشت، درون نقشـه جغرافیـاى عالم بحر احمر را «خلیج عرب» خوانده است.

44ـ استرابن جغرافی‌‏دان یونانى (قرن اول‌‏م) نیز از بحر احمر بنام «خلیج عرب» یـاد مـی‌‏کند.

45ـ بطلیمـیوس جغرافی‌‏دان یونانى کـه قبلاً از او یـاد کردیم و کتاب خود را بـه زبان لاتینى نوشته و در اواسط قرن دوم مـیلادى مـی‌‏زیست اسم بحر احمر را بـه زبان لاتین آرابیسینوس(Arabicus Sinus) یعنى خلیج عربى نوشته است.

46ـ درون کتاب «حدود العالم من المشرق الى المغرب» کـه در 372 هـ تألیف شده بحر احمر صراحتاً «خلیج العربى» آمده است: «خلیجى دیگر هم بدین پیوسته، به‌‏رود بـه ناحیت شمال فرود آید که تا حدود مصر و باریک گردد که تا آنجا کـه پهناى او یک مـیل گردد آن را خلیج عربى خوانند و خلیج ابله نیز خوانند و خلیج قلزم نیز خوانند.»

47ـ درون جهان نما تألیف حاج خلیفه کاتب چلبى درون گذشته درون 1067هـ کـه آن کتاب را بـه ترکى نگاشته چنین آمده است:

«Amma bahre qolzom ke Makka danizi dur, sharqisi jaziratul Arab olmaqula one sinus Arabikus dirlar, va kotobe qadimada bahre Ahmar Yazilmaqla Mare Ruberum, va Mare Rusu tasmiya idarlar qizil daniz ma, nasina1»69

یعنى: اما بحر قلزم کـه دریـاى مکه است، بـه مناسبت اینکه مشرقش جزیره العرب هست «سینوس آرابیکوس» نامـیده مـی‌‏شود و به مناسبت آنکه درون کتب قدیمـه بحر احمر نوشته شده بـه معنى ماره بروم و ماره روسو آمده است.

از مطالب و مواردى کـه گذشت، این نتیجه را مـی‌‏گیریم کـه نام خلیجى کـه در جنوب ایران است، از دو هزار و پانصد سال پیش، خلیج پارس یـا بحر پارس نام داشته و این نام درون همـه زبانـهاى زنده دنیـا از قدیمترین زمان تاکنون پذیرفته شده و همـه ملل جهان آن را بـه زبان خود خلیج فارس مـی‌‏خوانند.

1. كتاب المسالك والممالك لابن خردادبه، يشير الى مدينة البصرة وخصائصها الجغرافية، فيقول :

فمن البصرة الى جزيرة خارك خمسون فرسخا» . ثم يتكلم على سواحل خليج فارس، والمزارع الموجودة في اطرافه، بما فيها النخيل والاعناب وغيرها من مزروعات المناطق الحارة، ويذكر جزائر اخرى مثل (لاوان)، ويقول ان المسافة بين البصرة و (لاوان) تبلغ 80 فرسخا، كما يعين مساحتها «ثم الى جزيرة كيش سبعة فراسخ وهي اربعة فراسخ في مثلها، وفيها نخل وزرع وماشية ولها غوص اللؤلؤ الجيد . . .» ، ويقول ان اللؤلؤ المستخرج من خليج فارس يعد من اجود الانواع . وينتقل الى جزيرة اخرى في الخليج الفارسي هي جزيرة (ابن كاوان) التي تسكنـها الفرقة الاباضية «ومن جزيرة ابن كاوان الى جزيرة ازموز سبعة فراسخ . . . . ويقول ايضا ان شط العرب (اروندرود) ينقسم قسمين، الجهة اليمنى منـه تسمى شط العرب، والجهة اليسرى تسمى شط فارس، ويذكر طول الشط وعرضه ومساحته: «فشطه الايمن للعرب وشطه الايسر لفارس وعرضه سبعون فرسخا» .

2. كتاب الاعلاق النفسية لابن رستة، وقد جاء فيه ان الخليج الفارسي من البحار الخمسة المعروفة في العالم، وان طوله 1400 ميل وعرضه 500 ميل . ويشير الكتاب الى الانـهر التي تصب في الخليج الفارسي، ويقول ان اهمـها كارون ودجلة والفرات . فيقول:

ويخرج منـه خليج الى ناحية فارس يسمى الخليج الفارسي، طوله الف واربعمائة ميل وعرضه في الاصل خمسمائة ميل . . . ومخرج دجيل نـهر الاهواز من ارض اصفهان وجبالها فيصب في بحر البصرة وفارس بجنبه، ومخرج نـهر جندي شابور، الذي عليه قنطرة الرود، من جبال اصفهان ايضا ومصبه في دجيل الاهواز .

3. كتاب الخراج لقدامة بن جعفر، تحت عنوان (في الانـهار والعيون والبطائح) يقول: ثم يصب الجميع الى بحر فارس، ومقدار مسافة دجلة منذ ابتدائها الى منتهاها ثماني مائة ميل ونيف . . . .

4. في كتاب المسالك والممالك للاصطخري يرد ذكر اسماء البلدان الاسلامية في ذلك العصر، ويتحدث خلال ذلك عن الخليج الفارسي، ويصفه بانـه من اكبر بحار المحيط الهندي، ويقول :

فاما مملكة الاسلام . . . وما اتصل بها من بلاد الاتراك وجنوبها بحر فارس . . . . ثم يتناول حدود الخليج الفارسي وثغوره ومدن المنطقة وقراها ومعادنـها، ومن ذلك صيد اللؤلؤ من البحر .

5. وفي مروج الذهب للمسعودي يرد اسم الخليج الفارسي مرات عديدة .

يقسم المسعودي الخليج الفارسي الى عدة شعب، ويطلق على احدى الشعب اسم بحر فارس (2) ويشير الى اسماء المدن والقرى والاماكن المعروفة، ويتناول المحصولات الزراعية والمعادن في تلك المنطقة، ويقول ان اللؤلؤ والعقيق والياقوت والماس وحجر المسن من المعادن المعروفة في تلك المنطقة . كما انـه يشير الى كرمان ومعادنـها الغنية ، ويخص بالذكر النحاس والحديد والذهب والفضة، واخيرا يعدد المحصولات الصيفية لتلك المنطقة:

«ويتشعب من هذا البحر خليج آخر وهو بحر فارس وينتهي الى بلاد الابلة والحبشان وعبادان من ارض البصرة وعمان الى راس الجمجمة . . . وحوله معادن الحديد مما يلي بلاد كرمان والنحاس بارض عمان وفيه انواع الطيب والافاويه والعنبر والساج والخشب المعروف بالرداسبحي والقنا والخيزران . . .» .

ويتحدث المسعودي في كتابه هذا عن المد والجزر في الخليج الفارسي ويشير الى عدده في الصيف والشتاء، ويشرح الغوص واهمية ما يستخرج من اللؤلؤ من الخليج الفارسي.

6. في كتاب التنبيه والاشراف يتحدث المسعودي (متوفى 346 ه) مرة اخرى عن الخليج الفارسي، ويشير الى بحر فارس ضمن تحديد حدود ارض السواد (3) .

7. في كتاب البدء والتاريخ لابن طاهر المقدسي (متوفى 355 ه) جاء : «ويسمون بحر فارس الخليج الفارسي، طوله مائة وخمسون فرسخا وعرضه مائة وخمسون فرسخا» (ج 4 ص 54- 57 .)

8 . في كتاب صورة الارض لابن حوقل (متوفى 367ه)، في معرض كلامـه على بلاد الاسلام يشير الى الخليج الفارسي فيقول :

. . . واتبعت ديار العرب بعد ان رسمت فيها ما اشتملت عليه من الجبال والرمال والطرق، وما يجاورها من الانـهار المنصبة الى بحر فارس ببحر فارس، لانـه يحتف باكثر ديارها وشكلت عطفة عليها ولان بحر فارس يعطف من جزيرة مسقط مغربا الى مكة والى القلزم . (. . ص 15و 16 .) ويشير ابن حوقل في هذا الكتاب الى خليج فارس والانـهار والطرق التي تنتهي اليه ، وفي الصفحات 20- 24 يرد اسم الخليج الفارسي تحت عناوين «حدود مملكة الاسلام‏» و «حدود الهند» و «اشـهر البحار واعظمـها» و «التعزز والصين‏» و «التبت‏» و «الحبشة والهند» و «ديار العرب‏» وغير ذلك في الصفحات 29، 30، 48، 49، 51 و 52 . ثم يصف هذا البحر الفارسي، وخاصة «اللؤلؤ في بحر فارس‏» .

9. في كتاب «احسن التقاسيم‏» للمقدسي البشاري (متوفى 380ه) بحث عن الخليج الفارسي وحدوده . 10. في كتاب «ما للهند» لابي الريحان البيروني (متوفى 440 ه) يرد اسم الخليج الفارسي ضمن التعريف ببلاد الهند .

وفي كتابه الآخر «نـهايات الاماكن‏» يشير ايضا الى بحر فارس .

11. في كتاب «انس المـهج وحدائق الفرج‏» للشريف الادريسي (متوفى 1165 م) يرد وصف المدن والقرى والجزائر الموجودة في الخليج الفارسي، ويخص جزيرة كيش ببحث واف ويعين بعدها عن ساحل الخليج الفارسي .

12. في كتاب «معجم البلدان‏» لياقوت الحموي

(متوفى 626 ه) جاء عن بحر فارس قوله:

«هو شعبة من بحر الهند الاعظم واسمـه بالفارسية كما ذكره حمزة . . .» .

ويصف حدود الخليج الفارسي وسواحله ومدنـه الساحلية وموانئه وجزائره، وخاصة جزيرة (خارك .) ثم يتناول خصائص الخليج الفارسي الجغرافية ومراكزه المـهمة، ويذكر المناطق القريبة من بحر فارس وخارك وكرمان ومكران وسجستان وعبادان .

13. في كتاب الكامل في التاريخ لابن الاثير (متوفى 630ه)، يرد اسم الخليج الفارسي في فصل بعنوان «الدعوة الى الطاعة‏» ، فيقول: «كان في سواحل بحر فارس ملك اسمـه اسيون، يعظم، فسار اليه اردشير فقتله هو ومن معه، واستخرج له اموالا عظيمة . . .»

14. في كتاب التذكرة‏النصيرية للخواجة نصيرالدين الطوسي (متوفى 672ه) وصف للخليج الفارسي جاء فيه: «. . . خليج مثلث الشكل عند الاكثرين، طوله من الجنوب الى الشمال . . . وعلى راسه عبادان، وليس بين عبادان الى البحر عمارة، ولهذا قيل في المثل السائر: ليس وراء عبادان قرية . وهناك مصب دجلة والفرات . . .» .

15. في كتاب آثار البلاد واخبار العباد للقزويني (متوفى 682ه) جاء ان ماء خليج فارس شديد الملوحة .

16. وفي كتابه عجائب المخلوقات يصف الخليج الفارسي بقوله:

هو شعبة من بحر الهند الاعظم ومن اعظم شعبه، وهو بحر مبارك كثير الخير، لم يزل ظهره مركوبا واضطرابه وهيجانـه اقل من سائر البحار . . . واما بحر فارس فانـه يكون على مطالع القمر، وكذلك بحر الصين والهند . . . .

17. في كتاب نخبة الدهر لشمس‏الدين الدمشقي (متوفى 727 ه) جاء مايلي:

… قال اهل العلم بذلك بحر فارس مبارك مامون كثير الخير، لم يزل مركوبا وهيجانـه واضطرابه اقل من سائر البحر، وهو شعبة من بحر الهند . . . وهو مثلث الشكل على هيئة القلع احد اضلاعه من البصرة الى راس الجمجمة من بلاد مـهرة . . . وفي هذا البحر من الجزائر المشـهورة على السنة التجار تسعة، اربعة منـها عامرة وهي جزيرة خارك يحيط بها عشرون ميلا وبها مدينة لها جامع حسن، وجزيرة كاس وتسمى جزيرة قيس (كيش . . . .)

18. في كتاب تقويم البلدان لابي الفداء (متوفى 732 ه) يعرف بحر فارس فيقول: وهو بحر ينبعث من بحر الهند شمالا بين مكران وهي على فم بحر فارس من شرقيه . . . ثم يمتد مشرقا حتى يصل الى هورموز .

ويواصل المؤلف وصف حدود بحر فارس الشمالية والجنوبية والشرقية والغربية وقراه وجزائره المشـهورة، مثل خارك وكيش ولار وغيرها مثل جزيرة ابو موسى .

19. في كتاب نـهاية الارب في فنون الادب للنويري (متوفى 732 ه) يرد وصف شكل الخليج الفارسي وسواحله ومساحته واضلاعه .

20. في كتاب خريدة العجائب لابن الوردي (متوفى 749 ه) يذكر الخليج الفارسي فيقول:

ويسمى البحر الاخضر، وهو شعبة من بحر الهند الاعظم وهو بحر مبارك كثير الخير . . . وفي جزائره معادن انواع اليواقيت والاحجار الملونة النفيسة ومعادن الذهب والفضة والحديد والنحاس والرصاص وحجر المسن والعقيق وانوع الطيب والافاويه . . . .

21. في كتاب صبح الاعشى للقلقشندي (متوفى 821 ه) جاء عن الخليج الفارسي مايلي: «فاما بحر فارس فهو بحر ينبعث من بحر الهند المتقدم ذكره من شماليه . . .» ثم يتحدث عن حدوده وسواحله وجزائره .

22. و في كتاب الخطط المقريزية تاليف تقي‏الدين المقريزي (متوفى 845 ه) ورد اسم الخليج الفارسي ايضا .

فيما يلي نورد اسماء مؤلفات لمؤلفين عرب خلال القرنين الاخيرين:

1. التعريبات الشافية للطهطاوى (متوفى 1290 ه .) يرد اسم الخليج الفارسي تحت عنوان (الانـهر الكبيرة) ص 28 و (اوصاف عامة) ص 170 و 171 .

2. تاريخ التمدن الاسلامي لجرجي زيدان (متوفى 1331 ه .) يشير الى الخليج الفارسي تحت عنوان (جغرافيا مملكة السلام في عصر المامون وحدودها) ج 1 ص 41 .

3. حقائق الاخبار عن دول التجار تاليف اسماعيل سرهنك (متوفى 1343 ه) تحت عنوان (اكتشافات شواطي آسيا) يقول:

ان اسطول الاسكندر المقدوني تحت امارة نيارك اكتشف شواطي آسيا من نـهر السند الى الخليج الفارسي . . . ج‏1 ص 7 .

4. مرآة الحرمين لابراهيم رفعت‏باشا (متوفى 1353 ه) في باب (شبه جزيرة العرب) يتحدث عن الخليج الفارسي .

5. التحفة النصوحية لحسن نصوح، وتحت عنوان (مملكة الفرس او حكومة ايران) يقول: «مملكة العجم عبارة عن هضبة عالية محاطة بجملة جبال شاهقة الارتفاع . . . على طول الخليج الفارسي‏» (ص 274و 336 .)

6. في‏كتاب النخبة الازهرية لاسماعيل علي، كلام على مضيق هرمز وجزيرة قشم والبحرين والخليج الفارسي، ودراسة عن حدود الخليج وموقعه الجغرافي، وهناك اشارة الى ميناءين مـهمين في الخليج الفارسي .(ص 461- 520 .)

7. في كتاب تاريخ البصرة لعلي ظريف الاعظمي، بحث عن البصرة ووصف للخليج الفارسي (ص 3- 10 .)

8. في كتاب تاريخ الاسلام السياسي لحسن ابراهيم حسن، اشارة الى الخليج الفارسي ضمن وصف الدول العربية جغرافيا (ج 1 ص 21 و 77 .)

9. في‏كتاب جغرافية شبه جزيرة العرب تاليف عمر رضا كحالة، يرد اسم الخليج الفارسي في صفحات عديدة . يتناول الكتاب حدود شبه الجزيرة العربية وثغورها وحضرموت والاحساء وقطر وعمان ، وما يتعلق بصيد اللؤلؤ والمحصولات الصيفية والطول والعرض الجغرافيين، حيث‏يتكرر ورود اسم الخليج الفارسي في هذا الكتاب القيم .

10. في كتاب جهود المسلمين في الجغرافيا لنفيس احمد، اشارات مختلفة للخليج الفارسي تحت عناوين متنوعة .(ص 119، 120و 134 .)

11. في‏كتاب جولة في ربوع الشرق الادنى تاليف محمد ثابت، وفي الصفحات 108، 109 و 112 اشارات الى الخليج الفارسي وميناء بوشـهر ومدن الخليج الفارسي الاخرى، كما يشير الى مدينة كازرون التي تقع على الطريق بين شيراز وبوشـهر .(ص 212و213 .) وفي اواخر هذا الكتاب اشارة الى الملاحة في الخليج الفارسي والى ثروة النفط العظيمة فيه (ص 213 و 214 .)

12. في كتاب المجتمعات الاسلامية بقلم شكري فيصل، اشارة الى الخليج الفارسي في عدد من الصفحات تحت عنوان «الجزيرة‏» ، كما يتكرر اسم الخليج الفارسي عند الكلام على حدود جزيرة العرب وجغرافيتها ورياحها الموسمية وحرها الشديد .

13. في كتاب العراق بين احتلالين لعباس العزاوى، اشارات عديدة الى الخليج الفارسي (خاصة في ج 1 ص 189 وج 4 ص 85 وج 7 ص 80) والى المعاهدات بين العراق وايران وتحديد الحدود بينـهما في العهدين القاجاري والعثماني، حيث‏يرد اسم الخليج الفارسي في اكثر صفحات الكتاب .

14. في كتاب مباحث عراقية ليعقوب سركيس يرد اسم الخليج الفارسي مرات عديدة في صفحات هذا الكتاب .(ج 2 ص 295 .) . . .

15. في كتاب تاريخ العرب لفيليب حتي، في كثير من صفحاته يرد اسم الخليج الفارسي

16. في كتاب النظم الاسلامية تاليف الدكتور صبحي الصالح، (ص 37و 38) يدور الكلام على البحر الفارسي .

مکران  یـا موکران

مکران درون نقشـه ایران درون عصر خلفای عباسی برگرفته از کتاب جغرافیـای تاریخی سرزمـین‌های خلافت شرقی
مَکران مکران – مکوران ” از نظر تاریخی سرزمـینی ساحلی  بوده هست  که اکنون  شامل  جنوب شرقی ایران و جنوب غربی پاکستان هست  و  در طول خلیج عمان از رأس‌الکوه درون غرب جاسک که تا لاس بلا درون جنوب غربی ایـالت بلوچستان پاکستان گسترده‌ بوده هست . درون بعضی منابع اروپایی قرن‌های ۱۶ که تا ۱۸ ازایـالت مکران نام شده است. درون دوره های مختلف تاریخی این منطقه خودمختار و تحت اداره خوانین محلی بوده هست که گاهی خود را رعایـای دولت ایران مـی‌نامـیدند. درون دوره صفوی و افشاری امرای مکران تابع  و نصوب شده از دولت مرکزی ایران بودند .

بریتانیـا درون قرن هیجده این منطقه را جزو هند و مستعمره بریتانیـا نمود. امروزه درون هند و در پاکستان شـهرهایی بنام مکران وجود دارد. مکران درون دوره های مختلف تاریخی بخشی از قلمرو ایران بوده است. مکران درون نوشته‌های مسالک و ممالک و التقویم اقلیم دوم و از کرمان که تا رود مـهران (ایندوس) نامـیده شده است.[۱](سفرنامـه مارکوپلو نیز مکران را شرح داده است.) درون بعضی اسناد و نقشـه‌های تاریخی اروپایی و بعضی نوشته‌های عربی دریـای عرب امروزی نیز بحر مکران بیـان شده است.

در مورد ریشـه مکران دیدگاههای بسیـار مختلفی وجود دارد:
مکران با فتحه –ره و ضمـه روی “م ” تلفط شده هست (MAKORAN- Mecran= Makran) اما تلفظ رایج تر آن فتحه روی” م” هست بصورت Makran. اعراب و بلوچها آنرا مکوران تلفظ مـی‌کنند. عده‌ای آنرا تغییر یـافته مگان مـی دانند اما جغرافی نویسان مسلمان آنرا تغییر یـافته مـهی خوران دانسته اندو بنظر مـی‌رسد عبارت مـهیخوران (ماهی خوران)Mahikoran بصورت مکران لاتین شده باشد.
. بعضی نیز نام مکران با نام این منطقه درون زبان سومریـان و زبان بابلی نخستین یعنی «مگان» همریشـه دانسته‌اند. بـه باور ریچارد  فرای مکران از نام قوم مـیکوی گرفته شده‌است.به  معنی کرانـه مکا است.

(ياقوت الحموي درون گفتار  باب الميم – مكران را  گفته هست که مکران بـه  – مكران بن فارك بن سام بن نوح منسوب است ) حيث استوطن مكران سلسلة الجبال الفاصلة بين بلاد الفرس وبلاد الهند وتعاقب احفاده من بعده في هذه المنطقة الجبلية التي سميت باسمـه اي جبال مكران نسبة إلى مكران بن فارك بن سام بن نوح

به هر حال این ریشـه یـابی‌ها نیـاز بـه بررسی علمـی تری دارد بسیـاری از این اظهار نظرها عوامانـه هست و از نظر ریشـه شاسی علمـی فابل پذیرش نیست . با توجه بـه نامـهای جعرافیـایی مانند مـیش مـهی درون منطقه احتمال اینکه مـهی خوران بـه مکوران و مکران تبدیل شده باشد دور از واقعیت نیست. زیرا مگان و مکا Maketa درون واقع درون سواحل عمان قرار داشته‌اند همانطور کـه اومانای تاریخی نیز درون ساحل پارس قرار داشته  ولی بعدها  عمانا  در ساحل عما امروزی هم ایجاد شده   و برای مدتی دو شـهر اومانا  وجود داشته  یکی درون ساحل پارس و دیگری درون عمان فعلی.(نگاه شود بـه  پریپلوی و پلینی ۵۰م.)

استاد بارتولد درون وجه نام‌گذاری مـی‌نویسید:
از قرار معلوم آرین‌ها، منطقه ساحلی را بعد از کرمان تصرف کرده‌اند و ظاهراً این ولایت، نام یونانی خود گدروسیـا – گدروزیـا را از نام آن شعبه از ملت ایران کـه هرودوت «دروسیـاپوی» نامـیده، گرفته است. اسم کنونی ولایت – کـه مکران هست – اسمـی نیست کـه قومـی از اقوام آرین، روی این خطه گذاشته باشد. بـه عقیده علما، کلمـه مکران مشتق از نام یک قوم دراوی [دراویدی] هست که یونانی‌ها «ماکای» یـا «موکای» مـی‌گفتند و در کتیبه‌های مـیخی «ماکا» و «ماسیـا» خوانده مـی‌شود. درون کتاب بیزانسی – کـه از جغرافی‌نویسان یونان هست – اسم ولایت بـه شکل «ماکاره‌نـه» دیده مـی‌شود.»
به عقیده هولدیچ، جهانگرد انگلیسی:
مکران مرکب از دو واژه فارسی «مـهی» و «خواران» یعنی ماهی‌خواران هست که براثر کثرت استعمال، بـه مکران تبدیل شده است
سایمـی‌نویسد:
«در ایـام  اسکندر کبیر، مکران را بـه واسطه قرب جوار دریـا، ایکتیوفاجی یـا ماهی‌خوران و ناحیـه مشرف بـه داخله کشور را گدروسیـا مـی‌نامـیدند.» یونانیـان «اراباه» نیز مـی‌گفتند. زیر نئارک دریـاسالار اسکندر مقدونی – کـه به سال ۳۳۶ ق. م. با کشتی‌های تحت فرماندهی خود از مصب رود سند گذشته و به سواحل مکران و تنگه هرمز رسیده هست – مـی‌گوید: «اوایل آبان ماه (مطابق با دوم اکتبر ۳۳۶ ق. م.، مصادف با سال یـازدهم سلطنت اسکندر) سفر تاریخی خود را شروع کردم. اوایل آذر ماه همان سال بـه سواحل اراباه (نام یونانی بلوچستان) رسیدیم.»
برخی اعتقاد دارند کـه مگا و آموگا یعنی قایقرانان و پارسو نیز معنی قایقران مـی‌دهد و شاید نام دریـای پارس نیز بـه کلمـه پارسو مرتبط باشد. بنا بر این “مکوران” شاید مرتبط با قایقرانان باشد.
برخی بر این باورند کـه در گذشته‌های بسیـار دور درون سرزمـین بلوچستان باتلاق وجود داشته هست و ارانیـا یـا ایرنیـا درون زبان سانسکریت بـه معنی «باتلاق» هست و از ترکیب این واژه با مکه تلفظی پدید آمده کـه به مرور زمان بـه مکران «سرزمـین باتلاق‌ها» اطلاق شده است.
در حوالی سند، مکران را با کاف مفتوح تلفظ مـی‌کنند. از این رو مـی‌توان گفت کـه مکران مرکب از دو کلمـه ران (باتلاق) و مکا است.
نظری دیگر بر این باور هست که مکران بـه مچه گیران پیوند دارد زیرا ” مچه” نوعی تمساح ویژه بلوچستان است. درون فارسی بزمچه معمولا بـه مارمولک و یک نوع خزنده شبیـه کروکودیل مـی گویند کـه دارای زبان نیش گونـه بسیـار درازی است.
به هر حال قرن‌ها سرزمـین کنونی بلوچستان، مکران نامـیده مـی‌شده است. جهانگردان عرب نیز بـه نام مکران یـا مکوران از این منطقه یـاد کرده‌اند. نویسندگان قرون سیزده، که تا پانزده مـیلادی غالباً، کلمـه کیج (کوچ) و مکران را استعمال مـی‌د و به همـین جهت مارکوپولو ولایت مربور رامـه‌کوران نامـیده است. ریچارد فرای مـی‌گوید: «بی‌شک مردم بلوچ ایرانی کـه نام خود را بـه سرزمـین پهناوری داده‌اند کـه مـیان رود سند و خلیج فارس درون یک سو و اقیـانوس هند و شـهرهای ایرانی کرمان و بم و شـهرهای افغانی فراه و قندهار درون دو سوی دیگر واقع است، پیش از سده یـازدهم بعد از مـیلاد بـه این قسمت نیـامده بودند.»
برخی بر این باورند کـه در قدیم، بلوچ‌ها درون ارتفاعات گیلان زندگی مـی‌کرده‌اند و با کردها  خویشاوند بوده اند و پیش از هجوم اعراب بـه ایران، بـه مکران و بلوچستان مـهاجرت کرده‌اند و از این زمان هست که کلمـه بلوچستان از نام این قوم گرفته شده و در نام‌گذاری این سرزمـین بـه کار رفته است. بـه هر حال تنوع دیدگاهها درون مورد ریشـه نام از اهمـیت و کاربرد چندین قرن آن درون متن‌ها نمـی‌کاهد.

منابع : کتاب اسناد نام خلیج فارس مـیراثی کهن و جاودان – دکتر عجم

خلیج فارس – دکتر محمد جواد مشکور –

خلیج فارس فی قرون و اعصار- محمد مـیرزا

http://www.persiangulfstudies.com/fa/index.asp?P=NEWS2&Nu=224




[فروردین ۱۳۹۲ - پژوهشـهای ایرانی.دریـای پارس ترجمه اهنگ بالعربی لطیفه]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sun, 10 Jun 2018 05:36:00 +0000